ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی
ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی

نبرد تروآ، رویارویی دو اتحادیه ایرانی در قلمرو میانی


تاریخ روایی و مکتوب ایران که امروزه در مراکز آموزشی و دانشگاهی تدریس می‌شود، پیشینه‌اش به سال‌های اخیر و زمان استعمار می‌رسد که توسط غربی‌ها پی‌ریزی شد. می‌دانیم که اکنون چنین آثاری منابع دانشگاهی مرتبط با پژوهش‌های تاریخی کشورمان را تشکیل داده و اتفاقا مورد کمترین نقدها قرار گرفته‌ است.

این کم‌توجهی سبب جدا شدن بخش‌های مهمی از تاریخ این قلمرو، و برای مثال تاریخ میانرودان و نیز نبردی حماسی همچون تروآ از خاستگاه اصلی آن شده است.

 

پژوهشگرانی اندک کوشیده‌اند تا پنجره‌ای بگشایند به سوی نبردی که دو اتحادیه ایرانی در آن درگیر بوده و در پژوهش‌های تاریخی کنونی، اسناد دست‌اول موجود نادیده انگاشته شده و از سویی نیز حتی وارونه به آن نگاه شده است.

دو اثر منظوم ایلیاد و اودیسه هومر، در سدۀ ۹ پ.م سروده شده‌اند. هومر جنبۀ ایرانیِ ماجرا را در اثر خود «ایلیاد» نادیده گرفته و تروآ را دولت‌شهری بی‌پناه نمایانده است!

آخه‌ایی‌ها بر خلاف تروآیی‌ها، در عصر مفرغ زندگی می‌کردند و هنوز با آهن آشنایی نداشتند. آن‌ها تا قبل از این جنگ، دولت‌شهرهای کوچک و پراکنده‌ای بودند که اولین اتحادشان در این نبرد شکل گرفت.

آنچه که امروزه نبرد تروآ را از خاستگاه و ریشهء تاریخی آن جدا کرده، رویکردی است که پژوهشگران با توجه به جغرافیای سیاسی و استعمارزدهء امروز ایران و از سویی عدم قرار گرفتن صحیح در تاریخ رویداد مربوطه در پیش گرفته‌اند. اشتباهات فاحشی که خاستگاه و ریشهء روایات تاریخی و استوره‌های این سرزمین را وارونه جلوه می‌دهد. شهر استوره‌ای تروآ توسط هاینریش شلیمان از زیر خاک بیرون کشیده شد.

 

شرح روایت این نبرد

اگر به سده هجدهم بنگریم، یونان بی‌تردید یکی از کشورهای هضم شده در بخش آسیاییِ اوراسیا می‌نماید.

یونان در سدۀ سوم پیش از میلاد، بی‌گمان کشوری اروپایی محسوب نمی‌گردید. جهان در آن زمان، تشکیل شده بود از یک شاهنشاهی بزرگ (هخامنشی) که کل قلمرو میانی را در بر می‌گرفت و حاشیه‌هایی که به این بدنۀ مرکزی چسبیده بودند. در کتاب «حیات مردان نامی» اثر پلوتارک، مفهوم «آسیا» به حاشیۀ شرقی دریای اژه اطلاق می‌گردد. همچنین، مردمان اژه، سرزمین‌های غرب شبه‌جزیره یونان را «اروپا» نمی‌دانستند. در آن زمان، اروپا به عنوان قاره‌ای در مقابل آسیا تعریف نمی‌شده است.

روایت منظومۀ ایلیاد (هومر 886 پ.م)، در میانۀ جنگ تروآ و از نزاع آشیل و آگاممنون آغاز می‌شود. «هکتور» شاهزادۀ بزرگ تروآ و قهرمان آرمانی هومر است. هکتور بهترین جنگجو در کل آسیای غربی و برادر پاریس پسر پریام بود. «ایلیاد» داستان کشته شدن هکتور است. او نقطۀ مقابل آشیل است. هکتور رهبری حملات بیشماری به سربازان آخه‌ایی را بر عهده داشت. هکتور با اینکه می‌داند حریف آشیل (رویین‌تن) نخواهد شد، هیچوقت از برابر او فرار نمی‌کند.

هرودت در سرآغاز کتاب یکم خود می‌آورد، «دانشمندان پارسی، خاطرۀ جنگ تروآ را به یاد داشته‌اند و خود را مالک آسیا عنوان می‌کردند. ایشان ریشۀ کین‌ورزی میان خود و یونانیان را به نبرد تروآ یعنی نخستین لشگرکشی آخه‌ایی‌ها به قلمرو ایرانی نسبت می‌دادند».

در تاریخ سنتی ایران، شاخه‌ای که در «سَلم (سَرم)»(برادر ایرج) تجسم یافته است، به سمت باختر می‌کوچد. بخشی از همین شاخه، به سمت شمال باختری (آسیای کوچک) کوچیده و در قالب هم‌تباران خویشاوند ایرانی یعنی اَمَردها، پَرَشی‌ها، دانوها و هَخاها به یونان می‌روند.

با این اوصاف، درمی‌یابیم که دو قلمرو از «جهان مشترک ایرانی» در نبرد تروآ رودرروی یکدیگر قرار گرفته‌اند.

 

برخی اطلاعات موجود

 پریام والی تروآ جهت درخواست کمک در برابر یورش آخه‌ایی‌ها به فرماندهی آگاممنون، نامه‌ای به تئوتاموس می‌نویسد:

«آخه‌ایی‌ها (یونانیان) به قلمرو تو یورش آورده‌اند. ما با آن‌ها در نبرد روبرو شده‌ایم. اکنون پسرم هکتور به همراه بسیاری از فرزندانم کشته شده‌اند. پس نیرویی به سوی ما بفرست و سپهبدی را به هدایت آن بگمار».

تئوتاموس، مِمنُن پسر تیثِن (فرماندار پارس، طبق بند 22 از کتاب دوم دیودور) را با سپاهی راهی تروآ می‌کند. اما نیروی کمکی نیز شکست می‌خورد و تروآ به اشغال آخه‌ایی‌ها در می‌آید.(1184 یا 1190 پ.م)

بر پایۀ استوره‌های اژه‌ایی، تیتون یا تیتونوس/ تیثن (به یونانی باستان: Τιθωνός) دلباختهٔ ائوس و تیتان سپیده‌دم بود. او پسر جوان و خوش‌چهرۀ لائومدون شاه تروآ و یک دریاپری به نام استرومو بود. ائوس از تیتون (تیثن) دو پسر می‌زاید، ممنن و اماتیون. مطابق این استوره‌ها، آشیل دو تن از متحدان خارجی تروآ را کشته بود. نخستینِ این دو تن، ممنن پسر ائوس و دیگری تیتونوس است که در هلسپونت او را مدفون می‌سازند. در این روایت‌ها، قهرمانان کیش‌های بومی غالباً در تروآ می‌میرند.

ممنن (به یونانی: Mέμνων) پادشاه اتیوپیا (اتیوپی آسیا) بود. با اینکه پاره‌ای نویسندگان رومی و یونانی وی را از آفریقا دانسته‌اند، اما برخی مانند آشیلوس و کتزیاس او را یک کاسی و بنیادگذار شهر شوش در خوزستان می‌دانند. هرودوت شهر شوش را «شوشِ ممنن» می‌خواند و میان حبشهٔ آفریقا و زادگاه ممنن اختلاف قائل شده و زادگاه او را «اتیوپیای آسیا»(Ichthyophagi) و یکی از ساتراپی‌های هخامنشی در جنوب خاوری ایران می‌داند.

هرودت می‌گوید، «پارس‌ها نام خود را از پِرسِه‌ئوس پسر زئوس و نیز پِرسِس پسر پِرسِه‌ئوس گرفته‌اند».(و خود را خویشاوند آنان می‌دانستند/ هِکاتَیوس) در این راستا، باید از پِرسِه‌ئید پسر پِرسِه‌ئوس و نیز پاریس پسر پریاموس (همسر تروآیی هِلِن) نام برد.(عبریِ «پارَس» و پارسی باستانِ «پارسَه»)

بنا بر گزارشی (هرودت، کتاب 7، بند 150)، خشیارشا در پیامی به مردم آرگوس (قوم میکِنِه/ موکنای) که در نبرد «تروآ» نقش اصلی را در کنار دیگر دولت‌شهرهای یونانی داشته‌اند، پارس‌ها را از نوادگان پِرسِس فرزند پِرسِه‌ئوس و آندرُمِدا -مدیا، مده، ماد- (دختر کفئوس، پادشاه اتیوپی آسیا) دانسته، و به نیای یگانۀ ایرانیان و یونانیان و همچنین خویشاوندی یونانیان با قوم ایرانیِ «دانو» اشاره می‌کند.

«دانائه» در استوره‌های یونان، تنها فرزندِ آکریسیوس پادشاه آرگوس بود. او مادر «پرسِه‌ئوس»(قهرمان استوره‌ای اژه و نیای پارس‌ها) است.(نک: دانشنامۀ کاشان، جلد 3)

«کرِت» کانون تمدن مینوسی است. مینوسی‌ها ساکنان اولیۀ جزیره کرت بودند. ایشان از آسیای خُرد و نواحی غرب آسیا به آن جزیره مهاجرت کرده بودند. بسیاری از آنچه که بعدها تمدن یونانی نام گرفت، از این آسیایی‌تبارها سرچشمه گرفته بوده است.

تمدن تروآ را از جهتی آسیایی و از لحاظی نیز مینوسی می‌دانند. تمدن اولیۀ «موکنای (Messenia، میکِنِه، مِسینی)» حاصل مهاجرت مینایی‌ها (مینوسی‌ها) از جزیرۀ کرِت به جنوب‌غربی پلوپونز می‌باشد. از مینوسی‌ها کاخ‌های پیشرفته‌ای برجا مانده که بیشتر در بخش شرقی جزیرهٔ کرِت (تمدن اولیۀ پرایسوس) قرار گرفته است.

«موکنای»(میکنه، مسینی) شاید کهن‌ترین مرکز در شبه‌جزیرۀ یونان، به قول پاوسانیاس به وسیلۀ پرسئوس بنیادگذاری شد. مردم موکنای با مردم عصر مینوسی کرت و نیز مردم فریگیه و کاریه در آسیای خُرد پیوستگی دارند. مردم موکنای در روایات یونانی، «پلاسگوی (پلَسگی)» خوانده شده‌اند.(پلسگی‌ها، دریانوردان لووی‌زبانِ هم‌تبار با فیلیستی‌ها و پارسَه‌ها بوده‌اند)

نام کهن‌ترین یونانیان یعنی «اَخایی‌ها»(اَخایی‌اُی، آخه‌ایی) و نیز «اَکَه‌وَشَه»ها و نام کهن دریای اژه «اَیگائیو» همگی در پیوند با نام هخاهای ایرانی است.

واژۀ «یوون (یون)» در زبان‌های کهن و میانۀ ایرانی، به معنای «جوان» است. نام‌واژۀ «اَیونی» نیز که به مردمان آسیای خُرد اطلاق می‌شود، برگرفته از همین نام است. روی‌هم‌رفته، نام ایرانیِ «یونان»، اشاره به سرزمین مردمان کوچنده به جزایر دریاست.(لاتینِ گریک، یونانیِ هلاس).

 

اهمیت موضوع

فرضیات و روایت‌های تاریخی در محافل علمی به نقد و چالش کشیده می‌شوند تا غبار تعصبات زمان و نتیجه‌گیری‌های نادرست از آن زدوده شود و شکل واقعی و شفاف به خود بگیرد.

گاهی آثار و شواهد کشف‌شده جدید و رشد علوم مرتبط با رشته‌های تاریخی، همچون راهکارهایی در باستانشناسی برای شناخت بهتر آثار و نیز علومی مانند زبان‌شناسی، انسان‌شناسی، ژنتیک و... باعث نگرش جدید و حتی رد برخی فرضیات و روایت‌های کهنه می‌شود. چه بهتر که امروز ما هم روایت‌های تاریخی که ریشه در این سرزمین داشته و از زبان بیگانگان روایت شده‌اند را مورد نقد و بازبینی قرار دهیم، تا چنانچه پیوند این داستان‌ها با تاریخ سرزمین‌مان پنهان شده است، بتوانیم آن را به هویت ایرانی خود بازگردانیم.

بر ماست که با پژوهش‌های علمی و مطابق دانش‌های روز، پرده از ناراستی‌ها برداریم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد