ایران آینده
بازنگری در تاریخ قلمرو میانی
ایران آینده
بازنگری در تاریخ قلمرو میانیدرباره من
در حال تبدیل به اندیشکده/ مرکز ملی مطالعات تاریخی (پژوهشگر تاریخ کهن ایران)
ادامه...
ده ماه زمستان و دو ماه تابستان...
مهرداد ایران‌مهر
امروزه فهم نادرست و خام از متون کهن، انحرافی بزرگ در توصیف روایات تاریخ استوره‌ای ما پدید آورده است.
Ten months of winter and two months of summer...
Mehrdad Iranmehr
Today, the incorrect and crude understanding of the ancient texts has created a great deviation in the description of the narratives of our historical history.
این روزها از هر کس می‌پرسی که چرا می‌گویید ما از سیبری آمده‌ایم؟ پاسخ می‌دهد در اوستا نوشته است!
اکثر ایشان فقط در همین حد شنیده‌اند و می‌دانند. اما گروهی نیز خودشان متن را خوانده‌اند و می‌دانند که این بحث "ده ماه زمستان و دو ماه تابستان" در فرگرد یکم وندیداد از نسک‌های پنجگانهء اوستا درج شده است.
اگرچه این گروه اخیر نیز آگاهی‌شان تنها در همین حد است، یعنی دیدن متن. اما آگاه نیستند که آنچه ادعا می‌کنند، تفسیری شخصی از کریستن‌سن است و ایشان نیز آن را صرفا در برخی منابع پژوهشی دیده‌اند.
بحث مَطلع فرگردهای یکم و دوم وندیداد، مبحث مفصلی است. اما همین اندازه در اینجا بس که، فرگرد یکم شرح آفرینش شهرستان‌های ایرانشهر از افق دید محدود شخص نگارنده در بلخ است. همچنین بحثی که میان اهوره‌مزدا و زرتشت پیرامون جمشید و در خصوص ایران‌وج انجام می‌شود، هیچ ربطی به فهرست شهرستان‌های مندرج در فرگرد یکم ندارد. زیرا ایران‌وج یک شهر یا شهرستان به مانند دیگر شهرستان‌های آن فهرست نیست. ایران‌وج جایی است که البرز و داراجه و سیستان و داییتی (رود کف خلیج فارس) و... همگی در درون آن قرار دارد.
ترتیب نام آن شهرستان‌ها در فهرست نیز به هیچ وجه مسیری شمالی-جنوبی ندارد. ضمن اینکه، کم‌سوادهایی که ایران‌وج را شهرستانی در شمال سغد تصور می‌کنند، نه فهم درستی از مفاهیم خونیرث و ایرانشهر دارند و نه تاکنون با خودشان اندیشیده‌اند که پس چرا هیچ اثر باستان‌شناسی از چنین شهری در قزاقستان یافت نشده است!
از تاریخ که درک درستی ندارند، دستکم مثالی از دوران معاصر بیاوریم.
کانادا اکنون کشوری است که در بالای مدار ۵۰ درجه شمالی قرار دارد و تنها یک مثلث کوچک در جنوب‌شرقی آن است که تا حدود مدار ۴۵ درجه کشیده شده است. جالب است که اتاوا پایتخت و نیز دو شهر مهم این کشور شامل تورنتو و مونترال دقیقا در همین جنوبی‌ترین نقطهء خاک کانادا قرار دارند. یعنی جایی که علاوه بر مجاورت با آب و هوای اقیانوسی در شرق خود، با دریاچه‌های بزرگی در مرز آمریکا نیز همجوار بوده و از تعدیل دمایی موجود بهره می‌برند.
امروزه دمای میانگین کره زمین در حدود ۷ درجه از زمان یخبندان چهارم و چیزی حدود ۳ تا ۴ درجه از میانگین زمانی که ادعا می‌شود کسانی سنگ بنای ایران‌وج را در قزاقستان یعنی عرض‌های مشابه میانی کشور کانادا (۵۰ درجه شمالی) گذاشته‌اند، گرم‌تر است.
با این همه، حدود ۹۵ درصد جمعیت کانادا در این شرایط نه چندان سرد کره زمین و دارا بودن فناوری‌های نوین و وجود سوخت‌های گوناگون و برق و...، اما در نواری ۱۰۰ کیلومتری در پشت مرز آمریکا و در جنوبی‌ترین نقطهء خاک کانادا و باز البته بالای ۷۰ درصد همین جمعیت نیز در مثلث کوچکی در جنوب‌شرق آن، یعنی بخشی جنوبی‌تر زندگی می‌کنند.
حدود ۵ درصد جمعیت کل کانادا هم در شهرهایی که در مجاورت چاه‌های نفت و گاز و معادن گوناگون برای کارگران و کارکنان آن احداث شده، یعنی در مدارهای ۵۰ درجه به بالا زندگی می‌کنند.
برای مثال، ایالت نوناووت در مدار حدود ۶۰ درجه شمالی (تقریبا مشابه قزاقستان/ ایران‌وج!)، از ایران کنونی بزرگتر است، اما فقط ۳۶۰۰۰ تن جمعیت دارد. همچنین ایالت کبک با مساحتی در حدود ایران کنونی که شهر بزرگ و پرجمعیت مونترال هم در آن قرار دارد، ۸ میلیون جمعیت دارد و از این تعداد تقریبا ۷/۵ میلیون در همان مثلث جنوبی زندگی می‌کنند.
وضعیت آب‌وهوایی کنونی، از حدود ۵ میلیون سال پیش بر ناحیهء قطب شمال حاکم شد. بدینگونه که، رسوبات دو قارهء آمریکای شمالی و جنوبی در این زمان به هم پیوست و ارتباط آبی دو اقیانوس اطلس و آرام و همرفت‌های موجود میان آن‌ها مسدود شد.
از این زمان بود که دمای ناحیهء قطب شمال رو به کاهش نهاده و کلاهک یخی معروف آن بر روی اقیانوس منجمد شمالی شکل گرفت. خرس‌های قطبی طی همین دوره تکامل یافتند و انسان نیز در همین محدودهء زمانی، به همراه شامپانزه‌ها، در جنوب آفریقا از شاخهء همونیده که نیای ایشان بود، جدا شد.
دو جریان دریایی گلف استریم و لابرادور در اقیانوس اطلس، با انتقال هوای گرم و سرد میان قطب و استوا، ایجاد تعادل دمایی شمال اروپا و دریای کارائیب را بر عهده دارد. اما کانادا از این موهبت محروم بوده و همانند دشت‌های خشک سیبری، دمای مطلق پایینی دارد.
اکنون به قول معروف، فقط یک جو منطق نیاز است تا بفهمیم که واقعا در هزاره‌های گذشته و با دمای میانگین بسیار پایین‌تر و فناوری در حد صفر و عدم وجود سوخت‌های کنونی و نبود راه‌ها و خلاصه هر آنچه برای زندگی لازم است، چه تعداد انسان می‌توانسته در عرض‌های شمالی که ادعا می‌شود خاستگاه نیاکان ایرانیان و محل احداث ایران‌وج فرضی و زبان و فرهنگ منحصر به فرد بوده است، زندگی کند!
لازمهء تمام این‌ها، وجود جمعیت‌های متراکم انسانی است که دیدیم حتی همین امروز هم چنین تراکمی در آن مدارهای سرد شمالی وجود ندارد.
با نگاه به فرگردهای یکم و دوم وندیداد، بهتر متوجه زمان و مکان گزارش ده ماه زمستان و دو ماه تابستان خواهیم شد.
در این بندها، همواره به مساعد و خوش بودن اوضاع جوّی در ایران‌وج اشاره شده است. سپس از آمدن دیو سرما و زمستان سخت، سخن به میان می‌آید.
یعنی در این گزارش‌ها، سرما مستولی نیست و وجود ندارد. بلکه ابتدا خبر آن داده شده و سپس پدید می‌آید و آسیب‌هایش اندر پی می‌رسد.
بنابراین به سادگی می‌توان فهمید که مکان توصیف شده، سیبری نیست. زیرا همانگونه که آمد، نوار قطبی از ۵ میلیون سال پیش همواره سرد بوده و همین وضعیت را داشته است.
"اگر من هر سرزمینی را چنان (خوش) نیافریده بودم، همهٔ مردمان به ائیرینَه-وَئِجه (رامش‌بخش) روی می‌آوردند."
"در آغاز، سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره‌مزدا، آفریدم ائیرینَه-وَئِجه بود بر کرانهٔ رود ونگوهی داییتی."
"به شهریاری من، نی باد سرد باشد، نی گرم، نه بیماری و نه مرگ."
نکته آنکه، در این گزاره باید به بردار زمان توجه کرد، نه مکان. یعنی باید ببینیم چه زمانی اینجا (فلات ایران) سرد شده است، نه اینکه ببینیم الان کجا (سیبری) سرد است!
زیرا سیبری نه تنها اکنون، بلکه از ۵ میلیون سال پیش، همواره و کمابیش سرد بوده و هیچگاه رامش‌بخش و محل تجمع جمعیت‌های انسانی و ایجاد شهرنشینی و مکانی برای ساخت شهرستانی فرضی به نام ایران‌وج نبوده است.
به راستی چگونه می‌توان پذیرفت که نیاکان این فلات رامش‌بخش را رها کرده و به نوار قطبی رفته‌اند؟
دیدیم همین امروز و با این همه فناوری، باز هم مردم کانادا حتی‌الامکان در جنوبی‌ترین مناطق کشورشان مستقر شده‌اند. پس چرا تصور می‌شود که انسان‌های چندین هزار سال پیش، سرزمین‌های با آب و هوای مساعد زیر مدار ۳۹ درجه را رها کرده و به دشت‌های سرد و غیرقابل سکونت سیبری و شمال قزاقستان رفته و در آنجا ایران‌وج ساخته‌اند؟!
سپس چه شد که آنجا را رها کردند؟ ادعا می‌شود که سرما! اما دستکم طی چندین هزار سال گذشته و طبق نمودارهای دیرین‌هواشناسی، نه تنها سرمایی حادث نشده است، بلکه در دستکم ۶ تا ۵ هزار سال گذشته، زمین دچار گرمایش جهانی گشته است.
سخن به اینجا که می‌رسد، مدعیان کوچ می‌گویند خب در همین دورهء گرمایش جهانی، اقلیم سیبری مساعد شده و جمعیت‌ها رفته‌اند و آنجا ایران‌وج را ساخته‌اند!
وقتی پرسیده می‌شود که پس چرا ادعا می‌کنید آنجا را رها کردند و به جنوب آمدند؟ دوباره پاسخ می‌دهند سرما، که البته می‌دانیم در این دور باطل، طبق نمودارهای دیرین‌هواشناسی سرمایی طی این هزاره‌ها رخ نداده است.
اصولا فرضیه‌های آبکی همینطور هستند. یعنی نه زمان ثابتی دارند، نه مکان و نه از منطق پایدار و مشخصی برخوردارند. پیروان اینگونه فرضیات، تلاش می‌کنند با برداشت خام و منفرد از یک سند، ادعای خود را مطرح کرده و سپس با ایجاد ابهام و یاری گرفتن از مفاهیم دور و تسلسل، هر مورد پرسش‌برانگیز را به مولفهء مبهم و خیالی دیگری حواله دهند.
در کل، کسانی که درک درستی از مفهوم ایران‌وج نداشته و آن را یک شهر (در سیبری) می‌پندارند، بهتر است وارد اینگونه حوزه‌ها نشده و اصلا نظریه‌ای صادر نکنند.
فرگرد یکم
۲ من هر سرزمینی را چنان آفریدم که به چشم مردمانش خوش آید، هر چند بس رامش‌بخش نباشد. اگر من هر سرزمینی را چنان نیافریده بودم، همهٔ مردمان به ائیرینَه-وَئِجه روی می‌آوردند.
۳ در آغاز، سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره‌مزدا، آفریدم ائیرینه-وَئِجه بود بر کرانهٔ رود ونگوهی داییتی. پس آنگاه انگره‌مَینوی همه‌تن‌مرگ بیامد و به پتیارگی، اژی را در رود داییتی بیافرید و زمستان دیو‌آفریده را بر جهان هستی چیرگی بخشید.
۴ در آن جا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز، هوا برای آب و خاک و درختان سرد است. زمستان همراه با بدترین بلاها در آنجا فرود می‌آید.
فرگرد دوم
۵ جم هورچهر:
من جهان تو را فراخی بخشم. من جهان تو را ببالانم و به نگاهداری، سالار و نگاهبان آن باشم.
به شهریاری من، نی باد سرد باشد، نی گرم، نه بیماری و نه مرگ.
۲۲ اهوره‌مزدا به جم:
بدترین زمستان بر جهان اَستومند فرود آید که آن زمستانی سخت مرگ‌آور است.
آن بدترین زمستان بر جهان استومند فرود آید که پربرف است. برف‌ها بارد بر بلندترین کوه‌ها به بلندای اَرِدوی.
جدا از این بررسی‌ها، زمانی که مدعیان کوچ از سرزمین‌های سرد شمالی در برابر این تناقض‌ها قرار می‌گیرند، بحث زبان را پیش می‌کشند.
بدینگونه که، می‌گویند خب شاید هم کل جمعیت نیاکان ما از سرزمین‌های شمالی نیامده باشد. اما زبان هندواروپایی از سیبری آمده است!
اما باز هم باید به یاد داشت که،
-زبان‌ها پدید نمی‌آیند، بلکه تکوین می‌یابند.
-زبان در میان تراکم جمعیت‌ها این سیر تکوین را طی می‌کند، نه در سیبری.
These days you ask everyone why you say we came from Siberia? He answers that it is written in Avesta!
Most of them have only heard and know this much. But a group have also read the text themselves and know that this discussion of "ten months of winter and two months of summer" is included in the 1st chapter of the five books of the Avesta.
Although this last group also has only this level of awareness, that is, seeing the text. But they are not aware that what they claim is a personal interpretation of Christensen and they have only seen it in some research sources.
The discussion of the introduction of the first and second chapters of Vendidad is a detailed topic. But that's enough here, the first chapter is a description of the creation of Iranshahr cities from the limited perspective of the writer in Balkh. Also, the discussion between Ahura Mazda and Zoroasht about Jamshid and Iranvej has nothing to do with the list of cities included in the first chapter. Because Iranvej is not a city or a city like other cities in that list. Iranvej is a place where Alborz, Darajah, Sistan, Dayiti (river at the bottom of the Persian Gulf) and... are all located inside it.
The order of the names of those cities in the list does not have a north-south direction at all. In addition, the illiterate people who think that Iranvej is a city in the north of Sogd, do not have a correct understanding of the concepts of Khoniras and Iranshahr, nor have they thought to themselves that why no archaeological remains of such a city have been found in Kazakhstan!
Let's give at least an example of contemporary history from the history that they don't understand correctly.
Canada is now a country located above the 50 degree north latitude and is only a small triangle in the southeast that extends to about the 45 degree latitude. It is interesting that Ottawa, the capital, as well as two important cities of this country, including Toronto and Montreal, are located exactly at the southernmost point of Canada. That is, a place that, in addition to being adjacent to the oceanic climate in its east, is also adjacent to large lakes on the border of America and benefit from the existing temperature adjustment. Today, the average temperature of the earth is about 7 degrees warmer than the time of the fourth ice age and about 3 to 4 degrees warmer than the average time when it is claimed that those who laid the foundation stone of Iranvej in Kazakhstan, which is the same latitude as Canada (50 degrees north).
Despite all this, about 95% of the population of Canada in these not so cold conditions of the earth and having modern technologies and the presence of various fuels and electricity, etc., but in a strip of 100 kilometers behind the American border and in the southernmost point of Canadian soil, and of course More than 70% of this population lives in a small triangle in its southeast, that is, in the southern part.
About 5% of the entire population of Canada lives in cities that are built in the vicinity of oil and gas wells and various mines for their workers and employees, that is, in orbits of 50 degrees and above.
For example, the state of Nunavut at about 60 degrees north (almost the same as Kazakhstan/ Iranvej!), is larger than present-day Iran, but has only 36,000 people. Also, the province of Quebec, with an area around present-day Iran, in which the large and densely populated city of Montreal is located, has a population of 8 million, and of these, approximately 7.5 million live in the same southern triangle.
The current climate has dominated the Arctic region since about 5 million years ago. In this way, the sediments of the two continents of North and South America joined together at this time and the water connection between the two Atlantic and Pacific Oceans and the currents between them were blocked.
It was from this time that the temperature of the Arctic region decreased and the famous ice cap was formed on the Arctic Ocean. Polar bears evolved during this period, and humans also separated from the Hominidae branch, which was their ancestor, along with chimpanzees in South Africa.
The Gulf Stream and Labrador currents in the Atlantic Ocean, by transferring hot and cold air between the pole and the equator, are responsible for establishing the temperature balance of Northern Europe and the Caribbean Sea. But Canada is deprived of this gift and like the dry plains of Siberia, it has a low absolute temperature.
Now, as the famous saying goes, only a little logic is needed to understand that in the past millennia, with a much lower average temperature and zero technology, the absence of current fuels, the absence of roads, and in short, everything that is necessary for life, how many people could live in Long live the northern latitudes, which are claimed to be the origin of the ancestors of Iranians and the place of construction of the hypothetical Iranvej and its unique language and culture!
The requirement for all this is the presence of dense human populations, which we saw that even today there is no such density in those cold northern orbits.
By looking at the first and second chapters of Vendidad, we will better understand the time and place of reporting the ten winter months and two summer months.
In these paragraphs, it is always mentioned that the weather conditions are favorable in Iranvej. Then there is talk of the coming of the cold demon and harsh winter.
That is, in these reports, the cold is not dominant and does not exist. Rather, it is first reported and then it emerges and its damages are felt.
Therefore, it is easy to understand that the place described is not Siberia. Because as it turns out, the Arctic Circle has always been cold since 5 million years ago and has had the same situation.
"If I had not created every land like this, all the people would have turned to Irene and Waijeh (pleasant)."
"In the beginning, the land and the good country that I, Ahura Mazda, created was Irene and Waijeh on the bank of the river Vengohi Daiti."
"By my grace, let there be no cold wind, no heat, no sickness and no death."
The point is that, in this proposition, one should pay attention to the vector of time, not space. That is, we should see when it got cold here (Iranian plateau), not to see where it is cold now (Siberia)!
Because Siberia, not only now, but since 5 million years ago, has always been more or less cold and has never been fertile and a place for the gathering of human populations and the creation of urbanization and a place to build a hypothetical city called Iranvej.
Really, how can we accept that the ancestors left this pleasant plateau and went to the polar zone?
We have seen that today and with all this technology, the people of Canada have settled in the southernmost regions of their country even if possible. So why is it thought that several thousand years ago, humans left lands with a favorable climate below 39 degrees and went to the cold and uninhabitable plains of Siberia and North Kazakhstan, where they built an Iranvej?!
Then what happened when they left there? It is claimed that the cold! But at least during the past several thousand years and according to paleometeorological charts, not only has there been no cold, but at least in the past 6 to 5 thousand years, the earth has experienced global warming.
When it comes to this, the claimants of Aryan immigration say that, during this period of global warming, the climate of Siberia has become favorable and the populations have left and built Iranvej there!
When asked why do you claim that they left there and came to the south? Again they answer cold, which of course we know in this vicious cycle, according to paleometeorological charts, cold has not occurred during these millennia.
Basically, watery hypotheses are the same. That is, they have no fixed time, no place, and no stable and specific logic. The followers of such assumptions try to put forward their claim by taking a raw and isolated view of a document and then by creating ambiguity and using the concepts of distance and sequence, refer each questionable case to another ambiguous and imaginary component.
In general, those who do not have a correct understanding of the concept of Iranvej and think it is a city (in Siberia), it is better not to enter such areas and not issue any theory at all.
Fargard 1
2 I created every land in such a way that it pleases the eyes of its people, even if it is not pleasant enough. If I had not created every land in this way, all the people would have turned to Irene-Waijeh.
3 In the beginning, the land and the good country that I, Ahura Mazda, created was Irene-Waijeh on the bank of the Vangohi Daiti river. So then the death-dealing Angramainu came and created the dragon in the Daiti river with his ugliness and made the winter created by the demons dominate the universe.
4 There are ten months of winter and two months of summer, and in those two months, the weather is cold for water, soil and trees. Winter descends there with the worst calamities.
Fargard 2
5 face solar jam:
I will make your world wide. I will raise your world and be its guardian, ruler and guardian.
By my grace, let there be no cold wind, no heat, no sickness and no death.
22 Ahura Mazda to Jam:
The worst winter will fall on the universe, which is a hard and deadly winter.
May the worst winter fall on the world, which is full of snow. Let it snow on the highest mountains as high as it.
Apart from these studies, when the claimants of migration from the cold northern lands are faced with these contradictions, they bring up the language debate.
Thus, they say, of course, maybe the entire population of our ancestors did not come from the northern lands. But the Indo-European language came from Siberia!
But once again it should be remembered that,
-Languages do not emerge, but evolve.
-Language goes through this course of development among dense populations, not in Siberia.
به صفحه تلگرام ما بپیوندید، تاربرگ تاریخ روایی ایران:
