ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی
ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی

فروپاشی ساسانیان از نگاهی دیگر


پیشگفتار

رخدادهای ١۴ سدۀ پیش ایران، یکی از گرانیگاه‌های مهم تاریخ اجتماعی کشورمان به شمار می‌آید. بنابراین بررسی و کنکاش پیرامون آن می‌تواند پالایش برداشت‌های ما از چگونگی دگرگونی‌ها و تغییرات رخ داده در اوضاع اجتماعی آن روزگار ایران را در پی داشته باشد.

تاکنون بسیار در این باره سخن رفته، اما نوشتار پیشِ رو تا به امروز یکی از ارزنده‌ترین پژوهش‌ها در این زمینه بوده، و دیگران تنها شاید در آینده بتوانند با کاوش بیشتر در اسناد، آن را کامل‌تر نمایند.

در همین زمینه، طی گفتگویی که با دکتر آزاده احسانی دربارۀ این کتاب انجام گرفت، بنا شد در نشست مشترکی پژوهش‌های دکتر احسانی پیرامون «تلمود» بررسی شده و یهودی بودن میزبانان عرب مزدکیان در شبه‌جزیره، در صورت توافق، در چاپ دوم لحاظ گردد.

بی‌گمان نوشتار پیش رو را مستندترین پژوهش علمی می‌توان دانست که تا امروز پیرامون علل فروپاشی غمبار ایران ساسانی انجام شده است.

نوشتار مذکور، چکیده‌ای از کتابی ٨٠ صفحه‌ای با همین نام است، که انتشارات «آشیانۀ کتاب» آن را در سال ١٣٩١ منتشر کرده است.



فروپاشی ساسانیان از نگاهی دیگر

نقش مزدکیان در براندازی حکومت ساسانی

سورنا فیروزی

سخن نخست:

تاکنون دلایل گوناگونی پیرامون فروپاشی ایران ساسانی گفته شده است:

ستم‌پیشگی فرمانروایان، زورگویی کارگزاران، قوانین خسته‌کنندۀ دینی، پوچی باورمندی و جهان‌بینی مردمان ایرانی و آشفته بودن سامانۀ اداری و فرمانروایی در روزگار پایانی ساسانی از مهمترین دلایل تا به امروز بوده‌اند.

در این نگاشته و در دو بخش، با نگاهی نوین، به بررسی لایه به لایۀ دوران گوناگون ساسانی پرداخته می‌شود تا آنچه تاکنون به چشم نیامده است، روشن شود.


توان‌یابی حاکمیت دینی:

با روی کار آمدن «اردشیر» و کنار رفتن دولت «اردوان پنجم» پارتی، درونش (:ورود) اندیشۀ مذهبی به ساختار دیوانی ایران آغاز شد. اردوان، خود را «فرمانروای ایران» می‌خواند؛ اما اردشیر در کنار آن، خود را از تبار ایزدان نیز می‌دانست. در نگرش وی، همراستایی «دین» و «دولت» برای بر جای ماندن یک حاکمیت سیاسی به چشم می‌خورد.

«به خواست خدا دانستن» دستیابی به شماری از سرزمین‌های پیرامون شهر استخر، گویای موارد یاد شده است:

"خدا را ستایش می‌کنیم که ... کشور را منقاد ما کرد".

در این میان، از نقش «تنسر» وزیر دولت او و «ماهان (هامان)» موبد موبدان وی نیز نباید چشم پوشید. اما در کارنامۀ باورهای اردشیر، مواردی بر وجود ذهنیتی میهن‌پرستانه نیز به چشم می‌خورد. توجه به برخوردای جوانان کشور از آموزش و پرورش، استخدام جوانان تندرست در ارتش که باعث اشتغال آنان شده بود، پشتیبانی از نویسندگان، مبارزه با خویشاوندسالاری و رشوه‌گیری اداری، برپا ساختن سامانۀ گردآوری گزارش چگونگی زندگی کشاورزان و پرداخت کمک‌های بی‌بازگشت برای جلوگیری از رها شدن زمین‌ها از سوی آنان و خانه‌سازی برای بی‌خانگان از نمونه‌های اثبات‌کنندۀ وجود این نگرش در افق ذهن اردشیر است.


برهه‌ای از آزاداندیشی:

با روی کار آمدن «شاپور» و نگاه به جهان‌بینی و کردار او، می‌توان دریافت که چندان پایبندی به باورهای مذهبی ندارد. در جامعۀ زیر فرمان او، شخصی چون «مانی» توانست اندیشه‌های دنیاگریز خود را ترویج نماید. در یک نگاه کلی به اثرات اندیشه‌های مانی، (وی) گونه‌ای از باورهای ضدمادی‌گرایی را در میان گروهی از مردم ایران و اَنیران رواج داد.

حرام دانستن شراب، بایستگی پرداخت زکات، گرفتن هفت روز روزه در ماه، گزاردن چهار بار نماز در شبانه‌روز (در آیین زرتشتی ۵ بار)، برپا داشتن رسم شستشو با آب و یا خاک (تیمّم) پیش از نماز، باورمندی به دادن صدقه همگی از ویژگی‌های آیین مانی‌گرایی به شمار می‌آمد.

مانی نخستین فرد ملموس و مستند تاریخی است که باورمند به وحی و پیامبری خویش بوده است. سرانجام شاپور از وی روی برگرداند و او را تبعید کرد. اما نگرش غیردینی فرمانروای یاد شده، تا پایان روزگار او اجازۀ نفوذ سیاسی به روحانیان (زرتشتی) را نداد .


بازگشت قدرت مذهبی:

در اینجا نکته‌ای به چشم می‌خورد، با افزایش نفوذ «کرتیر» و دیگر روحانیان در کارهای سیاسی، وی توانست تا همپا با فرمانروای ساسانی از گفتار خود سنگ‌نبشته بسازد. کرتیر نخستین فرد ملموس تاریخی است که به سبک باورهای امروزین، مرگ آیینی (:معراج)، بهشت و جهنم، زندگی پس از مرگ و ویژگی‌های آن را بازمی‌شناساند.

«بهرام یکم» وارون بر شاپور یکم، با برگزاری یک گفتگوی تشریفاتی میان موبد (کرتیر) و مانی که در «بیشاپور» برگزار شد، پذیرش سخن مانی را مشروط بر خوردن ارزیر (:قلع) از سوی موبد و مانی (با پیشگامی مانی) دانست، که سرانجام با خودداری مانی، سخنانش را بی‌برهان و ویرانگر جهان خواندند.

در پی مرگ مانی، گروه بسیاری از پیروان و هم‌اندیشان او نیز کشته شدند، که به گونۀ روشن، به اشارۀ کرتیر روی داده است.


افول قدرت مذهبی:

با برپایی حاکمیت دینی، تمامی دارایی‌ها و هزینۀ کارهای مذهبی و ادارۀ کارها در دست گروهی از پیرامونیان دربار افتاد. به روزگار «بهرام دوم»، آشفتگی زیادی رواج یافت. مرگ بینوایان، ویرانی آبادی‌ها، کاسته شدن خزانۀ کشوری و ... چنان فشاری بر کشور آورد که ندای دادخواهی ملت ایران بلند شد. سرکوب دگراندیشان از سوی او نیز، نقش زیادی در ناخشنودی‌های جاری می‌توانسته داشته باشد.

از این رو، دگراندیشان با پشتیبانی از «نَرسی» یکی از پسران شاپور یکم، از سوی ارمنستان به تیسفون لشگر کشیدند و با برکنار کردن بهرام سوم (پسر بهرام دوم)، در ماه چهارم فرمانروایی‌اش، به حاکمیت دستگاه روحانیانِ زیر نفوذ کرتیر پایان دادند.

تا پیش از روی کار آمدن نرسی و هم‌پیمانانش، این نقش «اورمزد» است که حلقۀ پیمان و قدرت‌بخشی را در نقش‌برجسته‌ها به فرمانروا می‌بخشید. اما در نقش‌های نرسه، این رخداد به دست نقش «آناهیتا» روی می‌دهد. اینکه این کردار به مفهوم بازگشتی به کیش کهن (مهرپرستی) بوده و یا اینکه معنایی دیگر را دارا می‌باشد، خود گفتمانی دیگر است.

روحانیانی که دوباره به روزگار فرزند نرسی قدرت می‌گیرند، اسناد را نابود می‌کنند و تنها اندک مدارکی چون تاریخ گردیزی، سخن از مردمداری نرسی و گرایش ملت به او به میان می‌آورند.


زمان میان پایان فرمانروایی نرسی تا برآمدن مزدک به روزگار قباد:

در این بازۀ زمانی (اواخر سدۀ سوم تا میانه‌های سدۀ ششم م.)، سیاست‌های دربار ایران گاه بسیار دینی می‌شده، و گاهی نیز همراه با نرمش و به دور از ملاحظات دین‌محوری بوده است.

اردشیر دوم، بسیاری از روحانیان را کشت، و شاپور سوم، بهرام چهارم و یزدگرد یکم نیز که با دگراندیشان مذهبی نرم و با اندیشه‌های روحانیان مخالف بودند، هر یک دچار سرنوشت هولناک و مرگ‌های مشکوکی شدند که دست‌های پشت پردۀ روحانیان را نشان می‌دهد. با روی کار آمدن «قباد»، فرصتی نوین برای پیدایش اندیشه‌ای نو پدید آمد.


جنبش مزدک:

برآیند اسناد کلاسیک، پیرامون هویت «مزدک»؛ موبد موبدان روزگار یا تنها یک اندیشمند زایش یافته در شهر «نسا» (یا مدریه) که زیر تاثیرات «بوندوس» مانوی اندیشه‌های خود را با درونمایه‌های اشتراکی بودن زنان و دارایی‌ها رایج ساخت. اندیشه‌های مزدک برآمده از آموزه‌های استاد وی بوندس یا به احتمال فراوان همان «زرادشت پسرخُرّه» بوده است.

تبری، الگوی مزدک را شخص یاد شده دانسته و نوشته است که در رویارویی با پیروان مزدک و زرداشت پسرخُرّه، با مانی‌گرایان نیز برخورد کرده است. مسئله‌ای که از همکاری دو دسته برای دگرش (:تغییر) ساختارهای جامعۀ ایران در هنگامۀ ساسانی آگاهی می‌دهد. «ابوالفداء» نیز از همزمانی مبارزۀ «خسرو انوشیروان» با پیروان مانی‌گرایی و مزدکی گزارش داده است. مزدک در سال دهم فرمانروایی «قباد» (۴٩۶ م.)، باورهای خود را به دربار روشن ساخت و پیروان فراوانی یافت.

برپایی یک نشست گفتگو میان موبد (هرمزد آفرید و مهر آذر) و مزدک، پیروزی منطق موبد، به زندان افکندن و کشتن مزدک و دستگیری و از میان برداشتن هشتاد تا صدهزار مزدکی به دست «خسرو یکم» (انوشیروان)، رخدادهای سپسین هستند که ما از آن‌ها آگاهی داریم.

گریز بسیار بالای مزدکیان به عربستان و به نزد «حارث بن عمرو المعصوب بن حجر» که با نام «آکل المرار» نیز نامور بود، چنان رخ داد که صدای انوشیروان را بلند کرد و دربار ایران، در پی نیرومندتر ساختن فرمانداری «منذر بن امرالقیس» در حیره ایران شد. حارث کسی بود که بارها به خاک ایران تاخته بود و در زمان حاکمیت دوازده سالۀ مزدکیان در ایران، به نزد مزدک آمده و هوادار وی شده بود. سرانجام نیز از سپاه انوشیروان شکست خورد و به روم گریخت. در زمان قباد، تبلیغ باورهای مزدک در میان اعراب بالا گرفته بود.

دوران انوشیروان، بخش‌بندی ارتش به چهار پارۀ «خاور» (خراسان و پیرامون آن)، «باختر» (میانرودان)، «آذربایجان و پیرامون آن» که در بردارندۀ شمال ایران نیز می‌شد و نیز «جنوب» که بیشتر بر یمن متمرکز بود.


بازسازی نابسامانی‌ها:

خسرو انوشیروان، ریشۀ دست‌درازی‌های روحانیان را برانداخت و آسایش شایانی را به ملت ایران بازگرداند. زیر پوشش مالی گرفتن زنان بی‌شوهر و تنگدست، فرزندانی که به علت قانون اشتراک زنان به دوران مزدکیان هویت پدران و در نتیجه دودمانشان ناشناس مانده بود و نابینایان، شوی دادن دختران بینوا، برداشتن قانون پرداخت مالیات از دوش زنان و افراد نابالغ و بزرگسالان بالای پنجاه سال، اصلاح سامانۀ گردآوری مالیات بر پایۀ تناسب با درآمد افراد، به زیر کشت آوردن بیشینۀ زمین‌های کشت‌ور و فراهم‌سازی بذر و هزینۀ کشتزارهایی که دارندگان آن توانمند به برخورداری از آن‌ها نبودند، بازسازی مسیرهای گذر و راه‌ها و پل‌ها.

«خسرو» مسیحیان را در جایگاه‌های دولتی استخدام می‌کرد و به ایشان پروانۀ یک انجمن را داد. او همچنین از دانشمندان پناهنده شدۀ آتنی روم خاوری پذیرایی کرد و به آن‌ها سامان داد.

در روزگار ساسانی، دانش آموختن برای همگان آزاد بوده است. آزاد بودن دانش در ایران ساسانی را می‌توان از پذیرش «حارث بن کلده» اهل طائف در بخش پزشکی گندی شاپور و درس‌آموزی وی در آنجا به روشنی یافت.(مختصر تاریخ‌الدول، ١٢٣)



صدور ناخودآگاه اندیشه:

پیش آمدن ماجرای کمک‌خواهی اعراب یمن و تصمیم دربار ایران به پیشنهاد «موبد موبدان» پیرامون فرستادن زندانیان مرگ‌ارزان (:اعدامی)، فرستاده شدن این زندانیان به فرماندهی سرداری به نام «وهرز» با هشت کشتی به سوی یمن، پیروزی بر حبشیان و کشته شدن «ابرهه» سرشناس، رخدادهای پیاپی سپسین بودند. زندانیان یاد شده از تیسفون گردآوری شدند.

پافشاری روحانی کشور پیرامون بهره‌گیری از زندانیان مرگ‌ارزان و نیز همزمانی دو رخداد رویارویی با هواداران مزدک و فرستاده شدن این زندانیان به یمن، ما را مطمئن می‌سازد که زندانیان محکوم به مرگ، کسانی جز دستگیرشدگان مزدکی نبوده‌اند.

رایزن خسرو انوشیروان (مهبود مهابود، نرسی و یا سیماه برزین)، با فرستادن این افراد تلاش داشت ایران را از تاثیر آنان به دور نگاه دارد. اما در واقع، او ناخواسته با این کردار خود، اندیشۀ مزدکی را به برون از مرزهای ایران برونش داد.

با پیروزی دگراندیشان ایرانی در یمن و پایدار شدن جایگاهشان در آنجا، آنان فرصت بازسازی بزرگی را یافتند. آن هم در شرایطی که به گونۀ همراستا، از سوی «یوستینیانوس» امپراتور روم خاوری در زمان انوشیروان، بسیاری از پیروان مکتب زندیق (مانی‌گرایی و مزدکیان) به مرگ محکوم شده بودند و بدینگونه در هیچ یک از دو قدرت روزگار پناهگاهی نمی‌توانستند بیابند.


آغاز دسیسه:

با درگذشت خسرو یکم و روی کار آمدن «هرمزد چهارم»، فاصلۀ میان فرمانروا و روحانیان بیش از پیش شد. هرمزد، ستیز با روحانیان را تا بدانجا پیش برد که از اجرای فرمان‌های آنان در کشور جلوگیری کرد و نزدیک به سیزده هزار تن از روحانیان و هوادارانشان را کشت، که همین کار باعث کینه‌ورزی آنان شد.

پرویز (خسرو دوم)، به امپراتوری روم خاوری اعلان جنگ داده و سپاه غرب با یاری احتمالی سپاه جنوب ایران، تا پشت دروازه‌های تختگاه رومیان «کنستانتینپل (قسطنطنیه)» پیش رفته است. مصر دگربار بخشی از ایران شده و تمامی آسیای کوچک به ایران بازگشت.

در سال ۶٠٢ م.، «خسرو دوم» با بهانۀ کین‌خواهی خون «موریس» از جانشین غصبی وی «فوکاس»، و به احتمال فراوان با هدف درونی بازپس‌گیری مرزهای پیشین فرمانروایی گذشتۀ ایران، که از زمان شاپور دوم بر آن پافشاری می‌شد، یورشی تمام‌عیار را به رومیان آورد.

«رمیوزان» که سوریه و اورشلیم را گرفت، «شاهین» فرماندۀ اصلی سپاه باختری که مصر و اسکندریه و نوبیه (اتیوپی) را گرفت، فرخان شهربراز که تا پشت کنستانتینپل پیش رفت. این پیروزی‌ها باعث شادی مردم مکه، به ویژه گروه قریش شده بود. تا بدانجا که ایشان (قریشیان) در برابر دگراندیشان شهر (مزدکی‌شدگان آن روزگار و مسلمانان آینده)، از این رخدادها با عنوان «پیروزی برادران پارسی ما» یاد می‌کردند.

در سال ۶١٨ م.، در برابر شادمانی‌های حاکمان و گروه‌هایی از مکّیان (قریش)، در میان مخالفان آنان (مسلمانان) وعدۀ پیروزی نزدیک رومیان -بر ایران- در گذر سه تا هفت سال داده شد، تا پشتیبانان روم ناامید نشوند.(سوره روم - آیه ٢)

گویی که مخالفان قریش (مسلمانان: مزدکیان)، از رخدادهایی آگاهی داشته‌اند!

هراکلیوس توانست محاصرۀ تختگاه روم را بشکند. از این تاریخ است که درگیری‌های خسرو با فرماندهان آغاز می‌شود. شهربراز رو به دربار هراکلیوس می‌آورد و با او پنهانی پیمان همکاری و دوستی می‌بندد. در پی این پیمان، شهربراز به هراکلیوس اجازۀ گذر از راه آذربایجان و نهروان را می‌دهد.

در سال ششم هجری (۶٢٧ م.)، سپاهی از روم خاوری، با بزرگی هفتاد هزار تن، از راه شیز و نهروان به سوی دستگرد (جایگاه خسرو در نزدیکی تیسفون) رهسپار شد. آتشکدۀ آذرگشنسپ را ویران ساخت و به دستگرد رسید.

خسرو در نامه‌ای فریب‌دهنده که به نام شهربراز نوشته، اما به سوی هراکلیوس فرستاده بود، از سردار خود برای فریب دادن و کشانیدن امپراتور به درون خاک ایران به منظور کشتن وی سپاسگزاری کرده بود. از این رو رومیان به تندی بازگشتند.

ماجرای درگیری خسرو با اعراب «بنی‌شیبان» رخ می‌دهد. قبیله‌ای که گرایش به حاکمیت و اندیشۀ مدینه (مسلمانان) داشتند. نعمان (فرماندار حیره از سوی ایران)، زنان ایرانی را «ماده‌گاوانی» خواند که درخور فرمانروای ایران می‌باشند و زنان بزرگ‌زادۀ عرب، به کار وی نمی‌آیند. سرانجام لشگری ایرانی-عرب از سوی خسرو به نبرد با قبیلۀ بنی‌شیبان که به پیشتیبانی نعمان بر خواسته بودند، رفت و شکست خورد. مدینه (بر خلاف قریش مکه) از این پیروزی بسیار شاد شد.

به این هنگام، درون زندان‌های خسرو، سی و شش هزار تن به سر می‌بردند. اینان کسانی بودند که باعث بی‌نتیجه شدن جنگ‌های خسرو با روم شده بودند. اینکه تا چه میزان درون آن‌ها، دگراندیشان نیز حضور داشته‌اند، از رخدادهای سپسین درمی‌یابیم.

کودتایی یک‌شبه رخ می‌دهد و در گذر آن، خسرو دستگیر و شیرویه (پسرش) به فرمانروایی رسانیده می‌شود. تمامی زندانیان شهر دربند خسرو در «بهر سیر» (مجموعه‌ای از دگراندیشان که بیشینۀ آنان در آن دوره، مزدکی بوده‌اند) آزاد می‌شوند. خسرو در باغ کاخ خود بازداشت می‌شود. شیرویه سه روز از همۀ همراهان خود زمان خواست و پس از سه روز، خسرو را به خانۀ یکی از سرهنگان شورشی به نام «ماراسفند» جابجا کرد.

نکتۀ ارزشمند در اینجا، درونمایۀ پرسش‌های شیرویه است. فرزندِ به قدرت رسیده، پدر را برای گردآوری و انباشت مال در گنجینۀ کشوری، نکوهش می‌کند و موضوع زنان را پیش می‌کشد. دو گفتمانی که یاد مزدک را بازمی‌گرداند. شیرویه همچنین، راه‌اندازی نبرد ذوقار با اعراب بنی‌شیبان را نکوهش می‌کند. گفته‌ای که می‌تواند روشنگر اندیشه و وابستگی دستۀ پشتبانان او و دیگر شورشیان باشد.

خسرو نیز در مهمترین پاسخ خود در میان دیگر مطالب، به وی می‌گوید که دست به پخش ثروت درون گنجینه نزند، که ورشکستگی و سست شدن کشور و ارتش و در نتیجه یورش بیگانگان را در پی خواهد داشت*، و خسرو همچنین پیش‌بینی می‌کند که در پس او، بیگانگان بر سر کار خواهند آمد (تاریخ بلعمی، ٩٩٨).

سرانجام با پافشاری اطرافیان شیرویه، خسرو کشته شد که شادی اهل مدینه را به همراه داشت. در این هنگام، وزیر شیرویه «برمک مزدکی» بر سر کار می‌آید. موردی که نشانی دیگر را دربارۀ هویت کودتاگران نمایش می‌دهد.

خالی کردن ثروت‌های موجود در خزانه به میزان برابر و برداشت (حذف) سامانۀ مالیات‌گیری، کردارهای سپسین بودند که شیرویه انجام داد. وی همچنین دو گماشته خسرو به مدینه را که در سال ۶٢٧ م. برای کندوکاو پیرامون مسائل این شهر فرستاده شده و شش ماه توسط کارگزاران مدینه معطل شده بودند را برگرداند.

«باذان» فرماندار ایرانی یمن و همۀ ایرانیان این سرزمین (نوادگان مزدکیان گذشته) نیز از ایران جدا و پشتیبان مدینه شدند. کردارهای شیرویه موجب آن شد تا مردم ایران، وی را ستمگر بخوانند. موردی که می‌تواند نشان‌دهندۀ ناخشنودی ایرانیان از بر هم خوردن سامانۀ پیشین باشد.

با روی کار آمدن یزدگرد سوم و پشتیبانی «رستم فرخ‌زاد» از وی، دگربار دست دگراندیشان از دربار ایران کوتاه شد. از این رو، بایستی جنبشی دیگر آغاز می‌گشت. جنبشی که یورش اعراب را در پی داشت. سپاه باختری ارتش ایران در نبرد «قادسیه» نابود شد. نبردی که گروهی از مردم دیلم، از این سو به آن سوی پیکارگاه رفتند و در برابر ایران جنگیدند. دلیل اینکار را می‌توان از دیدن رواج بالای مزدکی‌گرایی در دوران سپسین در دیلم دریافت.

همچنین دیلمی بودن تیرۀ «وهرز» و دیگر مرگ‌ارزانان ایرانی فرستاده شده به یمن را نیز نباید فراموش کرد، که پیش‌تر گفته شد. آشنایی شگفت‌انگیز یورش‌بران، به جایگاه‌های راهبردی نظامی ایران، که چیزی جز ستون پنجم درون کشوری (مزدکیان درون ایران) نمی‌توانسته در اختیار فرماندهان مهاجم قرار داده باشد را به روشنی می‌توان با نگاه به اسناد دریافت.

«عبدالله از عم خود و او از سیف ... روایت نمود که می‌گویند: وقتی ابوبکر، خالد را به فرماندهی مجاهدین عراق اختیار نمود، به او نوشت که از ناحیۀ سفلا ... به آن سرزمین حمله‌ور شود و به عیاض ... نوشت که از جانب شمال ناحیۀ علیا سرازیر شود».


فروپاشی:

اینگونه، میانرودان به سادگی سقوط کرد. سرزمینی که همواره رومیان در چیرگی بر آن در برابر ایران مشکل داشتند و کراسوس، گالریوس، یولیانوس و هراکلیوس در آن به سیه‌روزی افتادند، به آسانی از دست سپاه باختری برون شد. هنگامی که یزدگرد به سوی خاور رفت و به مرو رسید تا پس از نابودی سپاه باختری، فرماندهی سپاه خاوری را بر دوش گیرد، در آنجا هیچ سپاهی وجود نداشت. گویا آن را هدفمند پراکنده بودند.

نخست تیسفون که به یاری «سلمان» و فرماندهی «سعد» گشوده شده بود، و سپس «کوفه» کانون ادارۀ سرزمین‌های ایرانی شد. باورهای اشتراکی‌خواهانه در فرماندهان مهاجم بسیار نیرومند بود.

خالد بن ولید، «[در ماجرای اشغال حیره] خالد به [اهل حیره] گفت: من شما را به [اشاره باورهای خود] می‌خوانم. پس هرگاه بپذیرید، آنچه ما داریم خواهید داشت و آنچه بر شما است، بر ما خواهد بود».

بدین روی، ایران شکست خورد، شکستی برنامه‌ریزی شده. دو سپاهش که در برابر ترکان خاوری و رومیان باختری سال‌ها ایستادگی کردند و بارها آنان را در هم شکستند، در زمانی بسیار کوتاه از میان رفتند و استقلال دیرین‌زمانش همراه ثروت و داشته‌هایش غارت شد.



اما سرنوشت پایانی مزدکیان در هنگامۀ نو چه شد؟

با ماندگاری حکومت شام و فرمانروای سنگدل آن «معاویه» که سپس‌ها بر تمامی متصرفات به دست آمده فرمان راند، اندیشه‌های اشتراکی‌خواهی حکومتی فرونشانیده شد. حاکمیت تمامیت‌خواهان بر سر کار آمده بود. سامانه‌ای که در آن، جایی برای باورهای اشتراکی‌خواهان وجود نداشت. زمانی که معاویه، تنها فرماندار شام به شمار می‌آمد، این «ابوذر» بود که در خیابان‌های دمشق و مدینه راه می‌رفت و از ثروت‌اندوزی به شدت خرده‌گیری می‌کند و کاخ‌سازی معاویه با پول شخصی‌اش را اسراف و با پول دیگران، خیانت می‌خواند.

در پی گلایه‌های معاویه به عثمان، خلیفۀ مدینه وی را از گفتن گفتارهایی که باعث شوراندن تنگدستان شود، بیم می‌دهد. اما ابوذر در پاسخ گفت، تا زمانی که ثروت‌های همۀ مردم تقسیم نشود، دست از مبارزه برنمی‌دارد.

بدینگونه مزدکیانی که به امید دست یافتن به قدرت، استقلال کشور خود را نابود ساختند، خود نیز نتوانستند بر خوان نعمت بر جای بمانند و آن را به تشنگان پول‌پرست بیگانه پیشکش کردند. و تلاش‌های ناکام آنان، که یکبار دیگر به دوران برمکیان در زمان عباسیان آغاز شد، و در پایان، در هنگامۀ خلافت هارون عباسی ریشه‌کن گشت.

(روزگار) پس برچیده شدن دو قدرت باستانی (ایران و روم)، چنان آشفته و بر هم ریخته شد، که دیگر آن آسایش و زندگانی طبیعی در میان مردمان شکست‌خورده دیده نشد.

در هنگامۀ آخرین سال فرمانروایی «یزدگرد سوم» (اوج هرج و مرج ایران)، درآمد روزانۀ یک آسیابان، ۴ درهم بوده است. فردی با پیشۀ یاد شده، در آن روزگار سخت توانمند بود تا با دستیابی به ۴ سکۀ سیمین، زندگانی روزمرۀ خود را سپری نماید. اما اوضاع اقتصادی مردمان عادی در روزگار فرمانروایی اعراب در دمشق، تا به آن اندازه پریشان شد که برای داد و ستدها، به ناچار وزن دِرهم‌ها را می‌کشیدند تا کالا خریداری کنند.

در یک نگاه، فروپاشی ساسانیان در زمانه‌ای روی داد که نه روحانیان بر سر کار بودند و نه مردم از روزگار بد اقتصادی و طبقه‌بندی‌های بازدارنده رنج می‌بردند. بلکه عامل اصلی، باور به «اندیشه و آرمان جهان‌وطنی و اشتراکی‌خواهی» بود.


کتاب‌شناسی:

ابن خلدون، چاپ قاهره

مختصر تاریخ‌الدول، ابن عِبری

الفهرست، ابن ندیم

تاریخ یعقوبی، ابی یعقوب

سیرالملوک (سیاست‌نامه)، خواجه نظام‌الملک

استورۀ آفرینش در آیین مانی، ابوالقاسم اسماعیل‌پور

ایران، از زرتشت تا قیام‌های ایرانی، رضا اصفهانی

کتیبه‌های پهلوی اشکانی (پارتی)، داریوش اکبرزاده

سنگ‌نبشته‌های کرتیر موبدان موبد، داریوش اکبرزاده

اوستا، کهن‌ترین سرودهای ایرانیان، ترجمۀ جلیل دوستخواه

تاریخ بلعمی، ابوعلی بلعمی

آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی

تاریخ الرسل و الملوک (بخش تاریخ ایران از آغاز تا سال ٣١ هجری)، محمد بن جریر طبری

تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری

شاهنامۀ ثعالبی، ابومنصور ثعالبی

بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار

از مزدک تا بعد، رحیم رئیس‌نیا

سکه‌های ایران از آغاز تا دوران زندیه، علی‌اکبر سرفراز - فریدون آورزمانی

راهنمای کتیبه‌های ایرانی میانه پهلوی، سعید عریان

شاهنامۀ فردوسی، چاپ مسکو

ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستن‌سن

تاریخ جنبش مزدکیان، اوتاکار کلیما

تاریخ گردیزی، ابوسعید عبدالحی بن ضحاک بن محمود

مجمل التواریخ و القصص، ترجمۀ ملک‌الشعرای بهار

تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی

التنبیه و الاشراف، ابوالحسن مسعودی

مروج‌الذهب، ابوالحسن مسعودی

آفرینش و تاریخ - جلد ٣، مطهر بن طاهر مقدسی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد