ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی
ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی

مجسمۀ آزادی یا تائیس؟


نام رسمی آن «آزادی روشنگر جهان» است. مجسمهٔ بزرگی که در سال ۱۸۸۶ به مناسبت یکصدمین سال استقلال آمریکا توسط فرانسه به ایالات متحده هدیه شده است.
Liberty Enlightening the World
La liberté éclairant le monde


ساخت مجسمه با ۴۶ متر ارتفاع توسط مهندس فرانسوی «فردریک آوگوست بارتولدی» در ۱۸۷۵ آغاز شد و در ۱۸۸۴ به پایان رسید. طرح مجسمه را آگوست بارتولدی، و سازۀ درونی آن را گوستاو ایفل، مهندس فرانسوی برج ایفل، طراحی کرده‌اند. مجسمه به شکل شخصیت لیبرتاس، زنی است ایستاده در حال گام برداشتن، که دور سرش را هفت اشعه نورانی فرا گرفته است. او با دست چپ خود یک لوح سنگی و با دست راست خود مشعلی فروزان را بالای سر خود نگه داشته است. روی لوح سنگی با شماره‌های رومی نوشته شده JULY IV MDCCLXXVI، که نشانگر ۴ ژوئیه ۱۷۷۶ و تاریخ استقلال آمریکا است.
سازندگان فرانسوی این مجسمه تأکید کرده‌اند که این تندیس، «تائیس» معشوقۀ اسکندر مقدونی است. شعاع‌های نور گرداگرد سر مجسمه نیز برگرفته از تاج ایزد مهر فرزند اناهیتا (ناهید) در نگاره‌های کهن بر جای مانده از آن می‌باشد.
الکساندر در میان غربیان قهرمانی بزرگ شناخته می‌شود، اما در میان ملت ایران شخصیتی بدنام و ویرانگر است. مهمترین جنگ اسکندر، نبرد با شاهنشاهی وسیع و قدرتمند هخامنشی بود. نبرد اسکندر و شاه ایران، چند بار به عقب‌نشینی وی انجامید. اما سرانجام اسکندر، داریوش سوم را در منطقۀ گیل‌گمش شکست داد.
در شب پیروزی، اسکندر و افسرانش در آپادانای شوش، قصر باشکوه ایرانیان، جشن گرفتند. اسکندر همواره در سفرهای خود چندین زن بدنام و رقاص همراه خود می‌آورد. یکی از این زنان، تائیس بود. کنیزی اورشلیمی که به خاطر زیبایی به دربار اسکندر راه یافته بود. در آن جشن، او آن قدر به اسکندر شراب خوراند که عقل او را کاملاً زایل کرد و سپس از او خواست به انتقام معبدی که در آتن توسط خشیارشاه به آتش کشیده شد، شوش را آتش بزند. اسکندر مشعل آتش را به تائیس داد و او هم پرده‌های حریر کاخ را آتش زد. مدتی کوتاه، قصر یکپارچه آتش شد. فردای آن روز، اسکندر بر تپه‌ای ایستاده بود و پشیمان به نتیجه کار خود می‌نگریست.
شعار معروف غربیان: «داریوش شکست خورد و دموکراسی پیروز شد!».



زنده‌یاد استاد مرتضی ثاقب‌فر می‌گویند: «ما هیچگاه پذیرا و پیرو دموکراسی نبوده‌ایم و افتخار هم می‌کنیم که نبوده‌ایم. زیرا که نخست باید معنای درست واژۀ دموکراسی را بدانیم، آنگاه بر معنای واژۀ «شاهی» در فرهنگ ایران آگاه شویم، و آنگاه اگر احساس کردیم که شاهنشاهی ایرانی خیلی بد بوده، اینجاست که ما هم مانند دیگران که تاریخ جعل می‌کنند، می‌رویم و به کار مسخرۀ جعل تاریخ می‌پردازیم. هنگامی که معنای واژۀ فرّ روشن است، چرا باید بگوییم که فرّ به معنای مردم است؟ آیا این واژه در شاهنامه، چنین معنایی دارد؟ ما با بهره‌گیری از روشنایی‌های تاریخ‌مان، می‌توانیم به این نتیجه برسیم که در گذشته، دولت و دیوانی مردمسالار داشته‌ایم. اما نه به صورت دروغین که نام دموکراسی بر آن نهاده‌اند، آن هم تنها به این بهانه که دمو به معنای جمعیت است».

یادآوری:
آن آپادانایی که اسکندر به آتش کشید، در شوش بود، نه پارسه. در ضمن، بر پایۀ تاریخ روایی ما، اسکندر جزو شاهان کیانی است. خشیارشا نیز در پیامش به مردم میکنه، بر دودمان مشترک پارس‌ها و آرگوسی‌ها و نیای یکسان‌شان از طریق دانائه و پرسئوس اشاره می‌کند. اسکندر نیز همواره خود را جزو شاهان هخامنشی و دنبالۀ همان دودمان برمی‌شمرد. اسکندر هیچگاه به هند نرفت.

Statue of Liberty

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد