ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی
ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی

شاهنامه، یکی از منابع تاریخ ایران



مهرداد ایران‌مهر
شاهنامه یکی از اسناد شناخته شده جهت آشنایی مردم و پژوهندگان با تاریخ کهن ایران است. اما می‌دانیم که، به مانند هر مسالهٔ دیگری شاهنامه‌محوری صِرف نیز امری نکوهیده خواهد بود.

 برای روشن شدن موضوع، خوبست یادآوری شود که شاهنامهٔ فردوسی بر اساس اسنادی منثور و از جمله داستان بیژن و منیژه، شاهنامۀ ابومنصوری، کارنامک اردشیر بابکان، روایات مربوط به اسکندر و... که پیش‌تر گردآوری و مکتوب شده و یا در دست بزرگانی پراکنده بود، سروده شده بوده است. جهت مقایسه، منابعی چون «شاهنامۀ ابوعلی محمد بن احمد بلخی» از مقایسهٔ دستکم ۶ سند و کتب وزینی چون آثارالباقیه عن القرون الخالیه بیرونی با شیوهٔ خاص تحقیقی خود، از مطابقت و نقل ده‌ها سیرالملوک (خداینامه) پدید آمده‌اند. بنابراین پژوهشگر می‌بایست آگاه باشد که جهت اظهارنظر در موضوعات تاریخی، ابتدا لازم است در مبحث سندشناسی به تمامی اسناد و منابع مرتبط با موضوع مراجعه نموده و پس از مطابقت آن‌ها تحلیل نهایی خود را ارائه نماید.


در همین باره، برای مثال شاهنامه فردوسی تاریخ ایران را شامل دوره‌های پیشدادی، کیانی، اشکانی و ساسانی می‌داند. زیرا به همانگونه که ذکر شد، این تاریخ‌ها هخامنشیان را در قالب دو شاه و در انتهای دورهٔ کیانی فرض نموده و اسکندر پسر فیلقوس را نیز آخرین آن می‌دانند. همچنین خبری از مادهای سه‌گانه به طور ملموس در آن نیست و فقط ردپای دودمان نینوس (احتمالا در قالب شخصیت‌های بهمن و همای) کمابیش پیش از داراب، که در تواریخ خود را وامدار وی خوانده، به چشم می‌خورد.

به هر روی، کسانی که علاقه دارند با دید ادبی به شاهنامه نگاه کنند، کاملا مخیرند. اما چنانچه پژوهشگری بخواهد در کنه تاریخ ایران غور نماید، نمی‌تواند شاهنامه در دست بگیرد و ادعا نماید که بر کل تاریخ مسلط است. شاهنامه به لحاظ شکلی یک اثر ادبی است، اما محتوایش تاریخ استوره‌ای و تاریخ مدون جهان اولیه و ایران را شامل می‌شود.
شاهنامه خوشبختانه در بخش‌های نخستین خود که به آغاز آفرینش و جهان و پیدایش مردم می‌پردازد، بسیار غنی است. اما همانگونه که آمد، برای دقت در روند رخدادهای تاریخی و با توجه به خلل و فرج‌های روایات شاهنامه که برآمده از نوع دستیابی به اسناد آن است، می‌بایست با دقت به تطبیق آن با اسناد هم‌تراز پرداخت.
برای مثال، شاهنامه سیامک را پسر کیومرث می‌داند. این در حالی است که اکثر اسناد، وی را سیامک بن میشی می‌دانند. یعنی یک دوره میان کیومرث و سیامک، در شاهنامه جا افتاده است. همچنین هوشنگ در بیشتر اسناد از پشتِ فرواک بوده، اما در شاهنامه پسر سیامک دانسته شده است.
بنابراین سند تنها شاهنامه نیست، بلکه شاهنامه تنها یکی از اسناد تاریخی در دست است. در همین باره، در نوشتاری دیگر به موضوع ورود ادیبان به حیطۀ حوزه‌های انسان‌شناسی و استوره و تاریخ در شاهنامه و پدید آمدن آسیب‌های در پی آن خواهیم پرداخت.

مشکل ایشان، برداشت و تفسیرهای تجربی‌گرایانه (پوزیتیویستی*) از موضوع استوره است. اُدبای گرامی بدون شناخت و آموزش کافی در حوزۀ استوره، صرفا به این دلیل که شاهنامه بر خلاف منابع منثور اولیه خود، اثری منظوم است، بنابراین خویشتن را محق می‌دانند تا در هر باب آن اظهار نظر نمایند.
اما در اینجا و برای روشن شدن موضوع، به چند سطر از مقدمه شاهنامه ابومنصوری در دل تاریخ بلعمی بسنده کرده و جان سخن را به همان نوشتار ذکر شده، می‌سپاریم:
«... و چیزها اندرین نامه بیابند که سهمگین نماید و این نیکوست، چون مغز او بدانی و تو را درست گردد و دلپذیر آید. چون کیومرث و تهمورث و دیوان و جمشید و چون قصه فریدون و ولادت او و برادرش و چون همان سنگ کجا آفریدون به پای بازداشت و چون ماران که از دوش ضحاک برآمدند. این همه درست آید به نزدیک دانایان و بخردان به معنی. و آنکه دشمن دانش بود این را زشت گرداند. و اندر جهان شگفتی فراوانست».

این سخن چون پوست و معنی مغز دان
این سخن چون نقش و معنی همچو جان
مولوی

*پوزیتیویسم، آفت استوره


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد