ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی
ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی

میتولوژی، باری کج بر دوش استوره


مهرداد ایران‌مهر

در مملکت گل و بلبلی که همیشه از زمین به آسمان می‌بارد، معانی و مفاهیم گوناگون نیز می‌تواند همینطور دلبخواه بر دوش این کلمه و آن واژه سوار شود.

مثال هم کم نیست، یکی واژۀ «دموکراسی» که حتی خود غربی‌های جدید و قدیم هم گمان نمی‌کردند روزی از ترکیب دموس-کراتوس معانی آزادی و مدارا و مفاهمه و اینگونه جریانات غریبه، در فرهنگ مردمان شرق نو بیرون بیاید. همچنین واژۀ «سرویس» که در انگلیسی یک معنا می‌دهد، اما اینجا ما هر بار از میان ۵۰ معنی مختلفی که دلمان خواسته سوارش کنیم، یکی را برمی‌گزینیم و به کار می‌بریم!

در حوزۀ دانش و به ویژه در زمینۀ به شدت ضعیف علوم انسانی کشورمان نیز از این خبرها فراوان است. از آنجا که به اصطلاح استادان وطنی این حوزه، هر کدام یک غربی، یکی نولدکه، یکی لوکهارت، یکی هرتزفلد، یکی هینتس، یکی بویس و... را قائد و استاد تمامِ ذهن خود می‌داند، بنابراین در ترجمۀ مفاهیم لاتین به فارسی نیز تمام کوشش خود را به کار می‌بندند تا در ترگمان آن واژه خدای ناکرده ساحت آن شرق‌شناس غربی خدشه‌ای برندارد!

در پیوند با این مرقومه، یکی همین واژۀ میتولوژی غربی که در ترجمه‌های فارسی موجود، به ملایمت و ملاطفت معانی فاخری چون اساطیرسازی، وابسته به خلق اسطوره، اساطیرشناسی، افسانه‌شناسی، اسطوره‌شناسی، افسانه‌نگاری، علم الاساطیر و... به خود گرفته و در اصل بر دوش آن سوار شده است.

البته این به اصطلاح اساتید، دست بلندی در اینگونه کژرفتاری‌ها دارند. برای نمونه، پافشاری شگرف ایشان بر ثبت نام ایلام به شکل عیلام و یا کاربرد نام بین‌النهرین به جای میانرودان در ترجمۀ واژۀ لاتین مزوپوتمیا، یا کاربرد ترکیب خاور میانه در لفظ استعمارگران انگلیسی و اروپایی به جای نام راستین آسیای غربی.

به قول زنده‌یاد استاد مرتضی ثاقب‌فر «ما شرقی‌ها آنقدر از خودمان بد گفته‌ایم که دیگر حالمان دارد از خودمان به هم می‌خورد ... متاسفانه حقیقت این است که در کشور ما و در میان کسانی که به غلط نام روشنفکر را بر خود نهاده‌اند و البته باز هم متاسفانه این کلمه برای تحصیلکرده‌ها جا افتاده، افرادی از خوی اهریمنی برخوردارند و بعضی از ما، از نظر فرهنگی نسبت به تاریخ خودمان که یکی از درخشان‌ترین تاریخ‌های جهان است اهانت و توهین می‌کنیم و کتاب می‌نویسیم که ثابت کنیم ما بد بوده‌ایم!». (نامۀ درونی انجمن افراز، ۱۳۹۳)

در همین باره، البته سخنانی با ظاهر خوب و به اصطلاح علمی هم کم نداریم که در کنه خود صدها بار از آن دشمنی‌ها سیاه‌تر هستند. ریشۀ آن نیز ناآگاهی و پیروی کورکورانه از بیگانه است. برای نمونه، زمانی که دربارۀ بخش‌بندی فرضی شاهنامه سخن به میان می‌آید، تقریبا همیشه این جملات سطحی و همیشگی را می‌شنویم که «سه بخش بنیادین شاهنامه شامل استوره‌ای، حماسی (پهلوانی) و تاریخی است...!».

اما باید دانست، دسته‌بندی مذکور کار خود فردوسی نبوده است. تمام شعرا و بزرگان پس از او نیز که از وی تاثیر گرفته‌اند، چنین چیزی نگفته‌اند. این روش بخش‌بندی شاهنامه که در دوران معاصر پیدا شد و متاسفانه توسط ادیبان داخلی گسترش یافت، تفسیری خام و غربی است. کوتاه آنکه، همۀ این داستان‌بافی‌ها برای این است که گفته شود، تاریخ ایران ۲۵۰۰ ساله است و بقیه‌اش دروغ و داستان بوده است.

حقیقت آن است که نه تنها شاهنامه، بلکه کلیت تاریخ استوره‌ای ایران به فهمی ایرانی و روشی بومی برای شرح و بسط نیاز دارد. شاید تصویر زیر، نمایی کلی از آنچه مدنظر است، به دست دهد.



بدینگونه می‌توان دریافت، تعریف تاریخ استوره‌ای ما در قالب‌های غربی و بیگانه نمی‌گنجد.

بنابراین باید گفت،

پشت دوران معاصر «تاریخ» قرار دارد،

جایی تاریخ با «استوره» می‌آمیزد مانند زایش بنیانگذارانی چون کوروش و پرسئوس و بخت‌النصر و نیز زندگی و روایات پیرامون بهمن و همای،

همچنین استوره‌هایی چون دوران کیخسرو و روایاتی در مازندران (سرزمین مزن‌ها) که تاریخ بی‌زمان هستند،

بخشی آمیزش استوره با «افسانه» که دوره‌هایی انسان‌شناسی چون جمشید و فریدون را در برمی‌گیرد و نیز کشمکش‌های میان تهمورث و اهریمن،

همچنین افسانۀ سیامک و خزوره و آنچه دربارۀ مشیه و مشیانه می‌دانیم،

آمیزش افسانه با «جهان باورها» را می‌توان در داستان کیومرث و گاو یکتاآفریده و نیز آفرینش جهان مادی بازیافت،

و سرانجام، جهان باورها هم شامل روایاتی چون زروان و زایش جهان مینوی و خروج اهریمن خواهد بود.


جالب است که، امروزه با خامی هر چه بیشتر مفاهیم دو واژۀ «میت» و «استوری» را با هم مخلوط کرده و از درون آن معانی استوره و استوره‌شناسی را بیرون کشیده‌ایم.

استوره داستانی است که در اعصار قدیم برای بشر باستانی معنایی حقیقی داشته است، ولی امروزه در معنای لفظی و اولیۀ خود حقیقت محسوب نمی‌شود و در واقع تاریخ بی‌زمان است. به عبارت دیگر، استوره زمانی تاریخ بوده است، اما امروزه به صورت داستان فهمیده می‌شود.

در این میان، بسیار عجیب است که مهرداد بهار واژۀ «اسطوره» را واژه‌ای برگرفته از زبان عربی می‌داند و اعتقاد دارد «الاسطوره» و «الاسطیره»، در زبان عرب به معنای روایت و حدیثی است که اصلی ندارد. وی این واژۀ عربی را نیز، برگرفته از اصل یونانی historia به معنای استفسار، تحقیق، اطلاع، شرح و تاریخ می‌داند.

البته این را نیز می‌دانیم که، مهرداد بهار در سال ۱۳۳۷ برای پیگیری تحصیل به انگلستان رفت و ۶ سال در مدرسۀ زبان‌های شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن به آموختن پرداخت و مدرک کارشناسی ارشد گرفت. بنابراین تاثیرپذیری از آموزه‌های جهت‌دار غربی، اروپایی و انگلیسی از سوی وی نباید چندان ما را شگفت‌زده نماید.*

دکتر آزاده احسانی در این باره می‌گویند «اکنون هم پس از گذشت نزدیک به ۳ سده، حتا به ذهن‌مان هم نمی‌رسد که پدران و مادرانمان زیر فشار استعمار، این مفاهیم ناآشنا و نادرست را پذیرفته و وارد سامانۀ علمی- پژوهشی کشورمان کرده‌اند. مفاهیمی که چنان در نهادمان ریشه دوانیده‌اند که دست کشیدن از آن‌ها برایمان بسیار دشوار گشته است ... امروزه غربی‌ها می‌دانند که پژوهش‌های آنان در آن زمان، بر پایۀ سودجویی‌های سیاسی و اقتصادی انجام شده است. اما شگفتا که ما، همچنان سخت به میراث نیاکان استعمارگر آنان وفاداریم!».


به هر روی، دیدگاه دکتر محمدعلی سجادیه دربارۀ واژه استوره قابل توجه است،

«واژۀ استوره در برخی جاها به کار برده می‌شود که مثلا فلانی ستارۀ (استوره) زمان خود است. همچنین بیماریی داریم به نام هیستریا و آن همان ستاره‌زدگی است. ایرانیان باستان تاریخ را کین می‌خواندند. در دورۀ باستان، وجود ستارگان برای تاریخ نقش مهمی داشته است. برای نمونه، می‌گفتند فلان ستاره در فلان برج قرار داشته که فلان رویداد رخ داده است». (وام‌گیری دانش پزشکی از زبان فارسی)

در سانسکریت نیز، سوترا به معنی داستان یا گفتار مذهبی است. سوترا در یونانی Historia به معنی جستجو و آگاهی، در فرانسوی Histoire و در انگلیسی به دو گونۀ Story (حکایت و قصۀ تاریخی) و History (تاریخ، گزارش) به کار می‌رود.

استوره‌شناسان امروزه در پی آن هستند که بتوانند پوستۀ حکایات کهن را که گاه سخت ستبر است، فرو شکافند و به مغز معنا در آن راه جویند. هدف تلاشگران در استوره‌شناسی نو آن است که نمادها و نشانه‌های رازگونه که زبان استوره را می‌سازد، بکاوند و پاره‌ها و اندیشه‌های نهفته در آن‌ها را بیرون کشیده، بررسی کنند.

«... و چیزها اندرین نامه بیابند که سهمگین نماید و این نیکوست، چون مغز او بدانی و تو را درست گردد و دلپذیر آید. چون کیومرث و تهمورث و دیوان و جمشید و چون قصه فریدون و ولادت او و برادرش و چون همان سنگ کجا آفریدون به پای بازداشت و چون ماران که از دوش ضحاک برآمدند. این همه درست آید به نزدیک دانایان و بخردان به معنی. و آنکه دشمن دانش بود این را زشت گرداند. و اندر جهان شگفتی فراوانست». (مقدمۀ شاهنامه ابومنصوری)

بدین سان، دانش استوره‌شناسی در کنار دو دانش باستان‌شناسی و زبان‌شناسی، حوزه‌ای است که به یاری آن می‌توان پاره‌هایی از فرهنگ ناشناخته و گمشدۀ آدمی در روزگاران گذشته را بازیافت. بنابراین دانش فوق، ماهیتا با علوم دیگری مثل زبان‌شناسی، تاریخ ادیان، جامعه‌شناسی، باستان‌شناسی و... ارتباط پیدا نموده و دانشمندان این علوم به رشد و تکامل آن کمک خواهند کرد.


و حال می‌رسیم به بررسی واژۀ میت (میتولوژی)، که در فارسی غلط ترجمه شده و تازگی‌ها به جای مفهوم استوره نشسته است.

واژۀ «میث» امروزه به معنی استوره و افسانه به کار رفته و در زبان‌های همریشه با فارسی مانند انگلیسی Myth، آلمانی Mytho، فرانسوی mythe و سوئدی myt دیده می‌شود. (یونانی μύθος)

این واژه در آثار هومر نیز به کار رفته و اعتقاد شخصی الکساندر کراپ بر آن است که معنای گفتار، نطق و کلام می‌دهد. این واژه از یونانی وارد لاتین و از آنجا وارد دیگر زبان‌های اروپایی شد.

اما کاربرد واژۀ «میث-اوختَ» در اوستا به معنی سخن دروغین و ناراست، نخستین ریشه‌یابی مفهوم داستانی واژۀ افسانه است. هر چند واژۀ افسانه خود از ریشه‌ای دیگر است و در متون دورۀ میانه و جدید کاربرد زیادی دارد. واژۀ اوستایی مذکور در متون پهلوی به صورت‌های «میتوخت (سخن ناراست)»، «میتوختیه (ناراستی)» و «میتوختیگ (ناراست و دروغین)» آمده است. (فره‌وشی، بهرام، فرهنگ زبان پهلوی، ۱۳۵۸: ۳۸۱) واژۀ میته-اوخته اوستایی در پهلوی به میتوخت و دروغ گُوشِن برگردانده شده است. (مقدم، محمد، جستار درباره مهر و ناهید، ۱۳۵۷: ۱۸۱)

بعدها افزون بر واژه میتوخت، ایرانیان از واژۀ افسانه به عنوان برابرنهاد تقریبی میث فرنگی بهره بردند و در عصر جدید این اصطلاح توسّع معنا یافت و بنا به دلایلی استوره و استوره‌شناسی جای افسانه و افسانه‌شناسی را گرفت.


اکنون با بررسی معانی واژگان وابسته به «میت» در فرهنگ لغات انگلیسی، به آسانی می‌توان دریافت که میتولوژی به هیچ رو معادل واژۀ استوره و حتی افسانه در فرهنگ و باورهای ایرانی نیست. زیرا افسانه و استوره در فرهنگ ایرانی، تعریف خاص خود را داشته و با آنچه غربیان از واژۀ میتولوژی در آثار خود مدنظر دارند، کاملا متفاوت است.

Myth (مخففِ mythology) ساختگی، عقیدۀ غیرعلمی

Mythical تخیلی، موهوم، افسانه‌آمیز

Mythically به طور جعلی، افسانه‌وار

Mythomania جنون دروغ یا اغراق‌گویی، افسانه‌بافی، تمایل نابهنجار به دروغگویی و غلو، دروغ شیدایی

Mythological موهوم، افسانه‌ای


همچنین با مراجعه به مترادف‌های این واژه، می‌توان به آسانی معنای اصلی آن در فرهنگ لغات انگلیسی را دریافت.

Tale داستانِ کذب

Fiction قصه، پندار، تظاهر

make-believe خیال‌پردازی، غیرواقعی، وانمود، خیالی

Fable داستانِ ساختگی

Romance خیال‌پردازی

Figment توهّم

Saga داستانِ بلند


*اگرچه مرحوم بهار خدمات شایان ستایشِ نه چندان اندکی هم برای فرهنگ ایرانی داشته است، و یکی فرض خاستگاه جنوبی برای دریاهای پوتیک و فراخکرت، که بر خلاف نظرات نادرست اکثر پژوهندگان داخلی و خارجی این حوزه بوده است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد