برگرفته از دانشنامه کاشان - ج۳
در استورۀ سومری «اِنکی و نینخورسَگ»، توکریش سرزمینی است کوهستانی با کانهای زر و سنگ لاجورد. کانسنگ «لاجورد»، تنها میتواند در بدخشان (ایران خاوری، افغانستان امروزی) یافت شود.(شاید هم «توکریش» باراندازی برای این کالاها بوده است)
گمان میرود «تُخاریانِ مرز چین» خود را توگری مینامیدهاند، از جمله قوم «یوئهچیه» که در زبان چینی همان قوم گوتی بوده است.
گوتی: (ن)گیوات-تیِه(گ): /(ن)گ/یوات-تسیه: /(ن)(گ)/یوئت-چیه: یوئهچیه: یوئهچی: کوچی: کوشی (کوشانی).(گوتی = یوچی در چینی و کوشی در تُخاری)
نام قوم یوئیچی در زبان چینی میانه (۶۰۰ م.)، به گونۀ «نگیوات-تسیِه»(/ن/(گ)یوئت-چیه) آمده که خود برگرفته از چینی کهن (۱۰۰۰ پ.م) «/ن/(گ)یوات-تیِه(گ)» میباشد.(Yue-chih. Henning,1978 p.222)
این قوم (یوئهچیه) که خود را «کوچی» مینامیدند، از زیستگاه خود در «فرارود (آسیای میانه)» اندکی رو به باختر نهاده، در زمان اشکانیان (۱۷۰ پ.م) با برانداختن دولت کوچک (دستنشانده) آن پهنه، دولت «کوشان» را بنیاد گذاردند که این نام در پیوند زبانشناختی با مفهوم «کوه»، واژۀ «کوچَه (انبوه)» و نیز نام کوچی، همان «گوتی» است.
فرزند اردشیر بابکان نیز که حاکم فرارود تا مرز چین بود، خود را «کوشانشاه» مینامید.(تاریخ ایران بعد از اسلام، فرجام روزگار ساسانیان، دکتر عبدالحسین زرینکوب)
اما خاستگاه دیرین این قوم، آسیای میانه نبود. گمان میرود دستکم بخشی از گوتیها و توگریها (توکری/ توکریش)، به سبب آغاز افزایش فراگیر دمای جهانی هوا در ۵ هزار سال پیش، از باختر ایران (زیستگاه تاریخی قوم گوتی، میانۀ هزاره سوم پ.م) به سوی خاور کوچیده و در مرز چین (آستانۀ برخورد دو قلمرو میانی و خاوری) ماندگار شدهاند.
بدینگونه، نظریۀ حضور تاریخی مردمان قلمرو میانی از هزارۀ سوم پ.م در مرزها و حتی درون خاک چین (قلمرو خاوری) و سهم بزرگ ایشان در شکلگیری تمدن نخستین این سرزمین نیز تایید و پشتیبانی میشود.
در اینجا، توجه به این نکته که زبان تُخاریِ باختری، «کوچی /کوشی/» نامیده شده و در پیوند با زبان قوم گوتی است نیز سودمند است.
قوم «کوچ /کوش/» در تاریخ سنتی ایران و واژۀ «کوچ» در فارسی، میتوانند یادگاران کهنتری از «قوم کوچندۀ گوتی» باشند. برخی پژوهشگران (لغتنامۀ دهخدا)، به پیوند میان نام قبیلۀ «کوچ» و واژۀ «کوفیچ (کوهنشینان)» اندیشیدهاند.(اما فرهنگ فارسی معین، «کوچ» را واژهای ترکی میداند!)
در واقع، برخاستنِ واژههای کوچی و گوتی از ریشهای ایرانی برای مفهوم «کوه» کاملا شدنی است؛ بدین سان که، از ریشۀ ایرانی کهن «کِهاو (خم شدن، خماندن)» و «سکِهاو (انبساط)»، واژههای دیگری برآمده است مانند «کِهاوک/ کِهاوپ (خیز، انبوه)».
سپس از این ریشهها، واژههای هندی باستانِ «کوسَتی (میخمد)» و «کوسَه (پستان زن)»، اوستایی و پارسی باستانِ «کَئوفَه»، پارسی میانه «کوف»، پهلوی «کُف»، فارسیِ «کوه» و «گوژ»، روسیِ «کوچَه (انبوه)»، آلمانی «هوف (کلاته، جایی بر بلندی)» و هندی باستانِ «شُثَه (وَرَم)» پدید آمده است.
بنابراین نامهای گوتی، کوتی، کوچی و جز اینها نیز میتوانند از همین ریشه برخاسته و به معنی «کوهنشین» باشند که اشاره به میهن آنها، یعنی پهنۀ کوهستانی زاگرس، دارد.
سرزمین کوسی (/کور/کوسَه - کوسَه: برآمدگی پستان زنانه) در خاور بابل که جایگاه پرورش اسب بود نیز میتواند با سرزمین «کوچی = گوتی» یکی بوده باشد. همچنین یگانگی خاستگاه قومهای گوتی و کورتی که در متنهای میانرودان آمده است و قوم «کورتیاُ» در متنهای یونانی که همان کُردها میباشند نیز مورد بررسیهای جمعیتشناسی است.
همچنین، «گودرز (پهلوان حماسی شاهنامه)» نمادی از قوم گوتی است؛ که کوچ این قوم به خاور، در کوچ پهلوان نامبرده به سُغد و سپیجاب بازتاب یافته است.
در تاریخ روایی ایران، قوم توگری به گونۀ «تورانی» آمده است.(پارتیِ «توغرَن»، پارسی میانه «تورَستان /تورستن/ [در سنگنوشتهای از شاپور یکم ساسانی]» در پیوند با واژۀ اوستاییِ «تورَه /تورانی/»، ارمنیِ «توران» و عربیِ «طوران»)