شروین وکیلی
چند بند از متن گفتگوپرسش: یعنی شما ادعا کردهاید که فیلسوفان پیشاسقراطی ایرانی بودهاند؟
پاسخ: نه، تا حدودی برعکس، نشان دادهام که همهشان از سپهر فرهنگ ایرانی و به طور خاص شاخههایی رقیب از اندیشهٔ فلسفی ایرانی تاثیر پذیرفتهاند. اما این به معنای پیرویشان از این اندیشهها نیست. اتفاقا بحث مهم کتاب آن است که اندیشمندان یونانی چگونه خرد ایرانی را در زمینهٔ اجتماعی خویش بومی کردند و به خصوص کسانی مانند پوتاگوراس و سقراط چطور با آن درآویختند و در ضمن وامگیری استخوانبندیهای مفهومیاش، چطور به مخالفت با آن برخاستند.
پرسش: بله، طولانیترین فصل کتابتان هم به سقراط مربوط میشود و یک جورهایی انگار شما طرف دادگاه آتن را گرفتهاید که سقراط را به اعدام محکوم کرد!
پاسخ: بله، به نظرم دادگاه آتن حق داشته سقراط را اعدام کند. او عضوی تاثیرگذار از جناحی سیاسی بوده که پس از به قدرت رسیدن، جنایتهای فراوان کردند. شاگرد نامدارش افلاطون هم در این زمینه با او همدل بوده و دو دایی افلاطون کارگزاران و مجریان سوگیری سقراط در جریان حاکمیت سی تن جبار بودهاند. اینها البته بحثهایی دقیق است که باید در کتاب پیگیریاش کرد و اشارههای گذرای این چنینی، به شهید شدن بحث میانجامد.
پرسش: اما این نگاهتان احتمالا به مذاق خیلی از شیفتگان سقراط خوش نمیآید. به هر صورت سقراط نماد عقلانیت فلسفی و همچنین اخلاق پرهیزگارانهٔ خردمندانه است.
پاسخ: فکر میکنم با استحکام نشان داده باشم که چنین برداشتی نادرست است. یکی از پرچالشترین بخشهای فلسفهٔ پیشاسقراطی ماجرای خود سقراط است. اغلب این نکته را فراموش میکنند که سقراط، خود اندیشمندی پیشاسقراطی است، و نه افلاطونی. درست به همان ترتیبی که عیسی مسیح به عصر پیشامسیحی تعلق داشته است. باید سقراط را در بافت تاریخی خودش دید و به گزارشهایی که دربارهاش وجود دارد، توجه کرد. این گزارشها تصویری از او به دست میدهند که در خرد ایونی با دقت بازسازیاش کردهام و اگر بخوانیدش میبینید نه نشانی از پرهیزگاری اخلاقی در آن یافت میشود و نه عقلانیت زیرکانهٔ منسجم فلسفی.
پرسش: این برداشتتان زیادی شالودهشکنانه نیست؟
پاسخ: چرا، هست! فلسفه اصولا باید شالودهشکنانه باشد. تا وقتی که بحث مستدل و معقول و منسجم است، شکسته شدن شالودهها امری فرخنده و مبارک است.