ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی
ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی

ششم فروردین، روزی ایرانی و نه آیینی


مهرداد ایران‌مهر
عدد شش هم مانند هفت، عددی مقدس در فرهنگ ایرانی است. برای مثال، شمار امشاسپندان که با ایزد ایزدان می‌شوند هفت، و ایجاد سامانه شش‌ششی پیش از ده‌دهی و تقسیم شبانه‌روز بر آن پایه، بنیاد اندیشه مذکور و آیین در پی آن به شمار می‌آید.


همچنین هنگامی که در ششم فروردین نور خورشید بر تخت زرین جمشید تابید، در استوره‌های ایرانی آن را روز نو خواندند. برای همین، بلاش اشکانی به مغان امر کرد تا فرارسیدن ششم فروردین سال بعد فرصت دارند که اوستا را گردآوری کنند. ساسانیان نیز آن را روز دین‌آوری زرتشت دانستند، که بیرونی هم این روایت را ذکر کرده است.

خرداد امشاسپند آب است. در خردادروز از ماه فروردین که نوروز بزرگ است، رویدادهای شگرفی در تاریخ استوره‌ای ایران روی داده است:

-اورمزد جان به جهانیان داد.
-هفت کشور، پیدا شد.
-کیومرث در کیهان پیدا شد و سپس دیو ارزور را کشت.
-مشیه و مشیانه از زمین به فراز روییدند که در روایتی نیز مهرگان بوده است.
-هوشنگ پیشدادی در جهان آمد. 
-تهمورث، اهریمن را سی سال به بند کشید. 
-جم، پیمانه از دوزخ (زمهریر) بازآورد و در جهان، تراز و میانه‌روی پدیدار شد.
-بستن دروازه دوزخ و بی‌مرگی مردم از سوی جمشید.
-آمادگی فریدون برای نبرد با ضحاک.
-فریدون جهان را میان پسرانش سه بخش کرد و سه دختر بوختان سرو (بوخت خسرو) شاه تازیکان جنوب را به زنی پسرانش داد.
-سلم و تور به پدر نافرمان شدند و ایرج برادر خویش بکشتند.
-منوچهر برای ایرج بیرون آمد و سلم و تور را به کین ایرج کُشت.
-سام نریمان، دیو سناویذک و اژدها را کشت.
-منوچهر و آرش شیواتیر، ایران‌زمین را از افراسیاب تورانی بازپس گرفتند.
-افراسیاب به بند کیخسرو گرفتار شد.
-کیخسرو سیاوشان پادشاهی را به لهراسپ داد و خودش به گرودمان رفت.
-زرتشت سپیتمان به همپرسگی با اورمزد رسید.
-زرتشت دین مزدیسنان را از اورمزد پذیرفت.
-گشتاسپ، دین از زرتشت پذیرفت.
-بارش باران پس از هفت سال خشکسالی در زمان پیروز پسر یزدگرد ساسانی.
-تاجگذاری هرمزد پسر خسروانوشیروان.
-هجده چیز به هجده سال به خسرو هرمزان (خسرو پرویز ساسانی) رسید.
-بهرام ورجاوند از هند پدیدار می‌شود.
-پشوتن گشتاسپ از کنگ‌دژ به ایرانشهر می‌آید و دین مزداپرستی را رواج می‌دهد.
-هوشیدر زرتشت به دیدار و همپرسی اورمزد می‌رسد. خورشید ده شبانه‌روز در آسمان می‌درخشد.
-گرشاسپ پس از کشتن ضحاک که از بند هزاران ساله‌اش رها شده، در هفت کشور به خدایی و پادشاهی می‌نشیند.
-اورمزد خدای، رستاخیز و تن پسین می‌کند.


زرتشت از خاندان اِسپَنتَمان (سپیتمان/سپید) می‌باشد که فرنام نیای نهم او بوده‌ است. نام پدرش پُوروشَسپ فرزند پیترسَپ و نام مادرش دُوغدو فرزند فَراهیم‌رَوا است. زرتشت در دوران لهراسپ زاده شد و پرورش یافت.

در نوشته‌های اوستایی، نام زرتشت زراسوشترا/زره-ئوشتره و در پهلوی زردشت آمده‌ است. زرتشت به معنی ستاره درخشان و روشنایی زرین است. زیرا که زَرَت به معنی درخشان و آسترا به معنی اختر است. بر اساس منابع دینی و تاریخی، او سومین فرزند پدرش پوروشسپ و مادرش دغدو است و با ۳۶ واسطه به کیومرث می‌رسد.

زرتشت در ۳۰ سالگی به پیامبری برگزیده شد و در ۴۲ سالگی به دربار گشتاسب می‌رود و دین را بر او عرضه می‌کند.

پذیرش دین از جانب گشتاسب زمینه‌ساز جنگی بین ایران و توران می‌شود که شرح بخشی از آن در کتاب یادگار زریران مندرج است. سرانجام زرتشت در ۷۷ سالگی در جریان حمله تورانیان، در حالی که در آتشکده بلخ بود، توسط توربراتور کشته شد.

درباره زمان زرتشت، مری بویس  زمان او را درحدود ۱۷۵۰ پ.م می‌داند. زرتشتیان ایران نیز بر همین منوال، زادروز زرتشت را ششم فروردین و در سال ۱۷۶۸ پ.م و تاریخ مرگ او را ۵ دی ۱۶۹۱ پ.م قرار داده‌اند.

در بندهش آمده است که، زرتشت ۲۵۸ سال پیش از انقراض هخامنشیان به پیامبری رسید. در ارداویراف‌نامه نیز دین‌آوری زرتشت، ۳۰۰ سال پیش از حمله اسکندر ذکر شده است. اسکندر ۳۳۰ پ.م به ایران حمله کرده است و با این محاسبه، تاریخ تولد زرتشت در حدود ۶۶۰ پ.م خواهد شد.

اما سالی که به سال زرتشتی معروف شده است، داستان خاص خودش را دارد. پیشنهاد این مبدا، رویدادی کهن نیست و پیشینۀ آن به همین چند دهه پیش بازمی‌گردد. اعضای انجمن زرتشتیان به زنده‌یاد استاد ذبیح بهروز مراجعه کرده و خواهان پژوهش پیرامون زمان زرتشت شدند. همزمان از کسانی چون پورداود و سپس دوستخواه نیز خواسته شد تا اوستا را که در روی برگه‌هایی در ایران و هند پراکنده بود، گردآوری و به فارسی ترجمه کنند.

دربارۀ تعیین یک مبدا قراردادی، استاد بهروز با مقتضیات ۷۰ سال پیش تلاش نمود و با در نظر گرفتن ۱۲ هزاره ایرانی و این نکته که زرتشت در آغاز سه هزاره چهارم آمده است، به صورتی حدسی و بدون ارائه هیچ مدرکی روز پایان هزاره دوازدهم را برابر با ۶۰۰ یزدگردی اعلام نمود. سپس با کسر ۳۰۰۰ سال از آن، زمان ۱۷۶۸ پ.م را به دست آورد.

البته باید بدانیم که نوین‌ترین یافته‌ها، زمان زایش زرتشت را ۳۳۰ سال پیش از خورشیدگرفتگی ۵۸۵۵ پ.م در نیمروزان محاسبه نموده است.

فردوسی در شاهنامه و در بخش پادشاهی گشتاسپ می‌گوید:

گذشته برو سالیان ششهزار

گر ایدون که برتر نیاید شمار


البته اسنادی که به دست فردوسی رسیده را باید متعلق به هزاره سوم تا زمان خسرو انوشیروان دانست.

ادوخوس و آریستوتلس (ارستو)، پلی‌نیوس، هرمیپوس و هرمودوروس (شاگرد افلاطون)، پلورتارخس (پلوتارک)، آپلودروس (در کتاب انقلاب زمینی)، دینو (در مدیکا و پرسیکا) و کرنلیوس، خانتوس (خسانتوس) لیدیایی و سویداس نیز همگی زمان زرتشت و آیین مغان را ۵۰۰۰ سال پیش از نبرد تروآ و ورود خشیارشا به آتن دانسته‌اند.

در مورد زادگاه زرتشت نیز اتفاق نظر نیست. برخی منابع او را متولد آذربایجان می‌دانند و معتقدند داراجه‌رود به چی‌چست می‌ریخته است. گروهی نیز او را متولد ری و برخی از منابع او را از شرق ایران می‌دانند.

مطابق متن بندهش، «داراجه‌رود در ایرانوج است که خانه پوروشسپ پدر زردشت در کرانه (آن) بود.»

در وندیداد، بند ۱۱، باب ۱۹ آمده است: «زردشت در رود داراجه، آن سوی تپه برای اهورامزدا... نیایش کرد.»

یسنا ۱۹، بند ۱۸ می‌گوید: «دارِجَه نام رودخانه‌ای در رَغَه (ری) است که در کنار آن خانه پورشسپ پدر اشوزرتشت بر پا بود و زَبَرَنْگْهه نام کوهی در رَغَه است که رودخانه دارجه از آن جاری می‌شود و رَغا محل تولد دوغدو مادر زرتشت است.»

تصور نسبت زرتشت با آذربایجان مربوط به بندی در بخش شانزدهم بندهش است که می‌گوید: "ری سه‌تخمه بهترین آفریده شد، آذربایجان است."

اما این برداشت اواخر دوران ساسانی مربوط به رخدادی است که زمانی ری از شهرهای‌ مهم ماد بود و سپس که آذربایجان ماد خرد نامیده شد، این تصور پدید آمد که زرتشت زاده ری، اهل آذربایجان یا همان ماد خرد بوده است!

و اما، گروهی که بر پایه پژوهش‌های زبان‌شناسی برین باورند که زبان زرتشت به مردمان شرق ایران شباهت بیشتری دارد، بر همین اساس او را از شرق ایران می‌دانند.

اما چنانچه و برای مثال، امروز یک استاد تاریخ به آمریکا برود و در پی نشر دیدگاه‌هایش باشد، حتما کتاب‌ها و مقالات و سخنرایی‌هایش را به زبان انگلیسی خواهد نوشت. بنابراین درست است که زبان ری و بلخ در آن روزگار تفاوت چندانی نداشته، اما باید دانست بی‌گمان زرتشت ناچار بوده که با گفتاری نزدیک به مردم بختان، عقایدش را بازگو نماید.

و اما، در کتاب پهلوی وجرکرد دینی منتسب شده به مدیوماه پسرعموی زرتشت، روز تولد زرتشت خردادروز (روز ششم) از ماه فروردین گزارش شده است.

وجرکرد دینی که کتابی برساخته و نسبتا متاخر است، مشتمل بر مجموعه‌ای پراکنده و متنوع از متون دینی و ترجمه‌های پهلوی راجع به نسب و زندگانی زرتشت و آداب برشنوم، سدره، کشتی، زناشویی و مراسم کفن و دفن و... می‌باشد.

کاملا مشحص است، از آنجا که خردادروز از ماه فروردین برابر با نوروز بزرگ است، این انتساب به شکل نمادین انجام گرفته است. مانند انتساب روزهایی چون هجرت و عید غدیر و... به روز آغازین نوروز که توسط شعوبیه انجام گرفت و می‌دانیم که هیچیک از این وقایع به راستی در یکم فروردین رخ نداده است.

ذکر این نکته هم لازم است که زرتشت، پیامبر به تعریف رایج کنونی نبوده، و البته از سویی پیرو دروج نامیدن مخالفان و دستور پیگرد پیروان دئو نیز می‌تواند نشان‌دهنده صحت خرافات و بزرگنمایی‌هایی باشد که این روزها پیرامون اندیشه و شخصیت او در حال انتشار است.

از دیگر سو نیز، پرسش مطرح اینست که به راستی ما چرا باید دچار تعریف یهودیان در ارتباط میان یک انسان و موجودی به نام خدا شویم؟

زرتشت ایرانی است، اما فرهنگ ایرانی لزوما زرتشتی نیست و پیداست که پیروی از یک فرهنگ بر پیروی از اندیشه‌های یک فرد و مکتب شخصی ارجحیت دارد.به عبارتی، فرهنگ، فرهنگ است. آیین نیز بخشی از فرهنگ است و بنابراین جزء بر کل مرجح نیست.

چنین مواردی مانند تعیین روزها در گاهشمار، در دل فرهنگ ایرانی جای دارد و زرتشتیان به تنهایی متولی آن نیستند و ما ایرانیان نیز ملزم به پیروی از ایشان نیستیم. در مبانی علم تاریخ، تنها چیزی که محترم بوده و باید تبعیت نمود "حکم قطعی تاریخی" است.

برخی این روزها مدعی هستند، کسانی که می‌گویند ششم فروردین زادروز زرتشت نیست، سند بیاورند. به قول یکی از دوستان "البیّنه علی المدّعی"، ادله باید بر اثبات یک فعل باشد، و نبود فرضی دلیل بر عدم اثبات، جزو ادله اثبات نیست. به عبارتی، نیستی (عدم) را نمی‌توان اثبات کرد.

همچنین می‌دانیم که روز خاصی را نیز نمی‌توان در هزاره هفتم برای زادروز یک فرد مشخص نمود. از سویی، چنانچه بزرگداشتی هم هست، کاملا مربوط به استوره‌های ایرانی و جمشید است که دین را نپذیرفت و نیز دستور بلاش اشکانی مبنی بر گردآوری اوستا که پس از اسکندر پراکنده گشته بود، و بنابراین کل ماجرا ربط خاصی به باورهای زرتشتیان کنونی ندارد.

همانگونه که آمد، شخصیتی که احتمالا زندگی خود را در هزاره هفتم سپری کرده است، بازتابی مبهم از خاطره و یادکرد او در ذهن‌ها باقی خواهد ماند. بنابراین تلاش برای تعیین روز و ماه دقیق برای بزرگداشت زادروز و سالمرگ و کردارهای چنین افرادی در دل تاریخ، امری بیهوده است.

پافشاری امروز زرتشتیان بر زرتشتی و یکتاپرست نشان دادن کوروش و هخامنشیان و اصرار بر داشتن یک مبدا سالشمار زرتشتی ولو اینکه ساختگی باشد و اعلام یکی از موبدان معاصر که "دین ما هم حاصل وحی از آسمان است" و...، شوربختانه فرهنگ والای ایرانی را با معیارهایی ناهمگون در دوران نو روبرو کرده است.

در پایان، می‌توان روز ششم فروردین و یا هر روز مناسب دیگری را به عنوان روز بزرگداشت این شخصیت معرفی نمود. اما جعل و تعیین روزهایی به نام زادروز. مرگ، دین‌آوری برای فردی در هزاره‌های بسیار دور، چندان درخور و شایسته کسانی که خویشتن را پژوهنده در حوزه مطالعات و فرهنگ ایرانی قلمداد می‌کنند، نخواهد بود.


-ترجمه متن وجرکرد دینی به نقل از: ژاله آموزگار و احمد تفضلی، ۱۳۷۰، اسطوره‌ی زندگی زرتشت، بابل: انتشارات بابل، صفحه ۱۶۱.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد