سورنا فیروزی
سلسله مقالات تاریخ ماد کهن و دودمان آسووا - ۲
سنگنگارۀ سرپل ذهاب، نماد سُستی باستانشناس ایرانی!
انوبانینی یکی از فرمانروایانی است که پروندۀ هویت وی با عنوان حاکم محلی یا «شاهک لولوبی» بسته شده است!
کتیبه و سنگبرجستهای از وی در منطقهای نزدیک به «سرپل ذهاب» به یادگار مانده که وی را در حال غلبه بر ۹ فرمانروای شکستخورده نشان میدهد.
در برابر وی، ایزدی مادینه جای گرفته که با ریسمانی بسته شده به بینی دو تن از شکستخوردگان، در حال دادن حلقه و پیمان قدرت به انوبانینی است. فرمانروا نیز کمانی در دست چپ و تبری در دست راست دارد و پای چپ خود را بر روی سینۀ یکی از دشمنانش قرار داده است.
در میان ایزد و فرمانروا، نمادی از ستاره یا خورشید جای دارد. برخی آن را به نماد «ستاره (ایشتار)» تعبیر کردهاند.
در زیر تصویر انوبانینی، شش تن دیگر از اسیران حک شدهاند. تمامی اسیران در حالت برهنه به تصویر کشیده شدهاند، اما شخص اول در بخش پایین نقشبرجسته، از ویژگی خاصی برخوردار است که ما را به اندیشیدن برمیانگیزد.
این فرد کلاه لبهدار پارسی بر سر دارد. چگونه ممکن است در این تصویر که دیرینگی آن را به زمانی در حدود ۴۰۰۰ سال پیش نسبت دادهاند، جامهای ایرانی دیده شود. در صورتی که، باور بر این است پارسیان در سدۀ هشتم پیش از میلاد، در نواحی شمال غربی فلات ایران (حدود ارومیه کنونی) حضور داشتهاند!
پاسخ این پرسش در خوانش همۀ اسناد و غیرسلیقهای عمل کردن در مطالعات علمی است.
به جای آنکه تنها بر روی نظریات رایج و تکراری کنونی متمرکز شویم و صرفا کتاب هرودوت را دربارۀ مادها و پارسیان هخامنشی مرجع بدانیم، باید نظری نیز بر دیگر منابع چون نوشتههای دیودور و اوسبیوس (منابع اصلی تاریخ مصر و یونان کهن) بیندازیم تا ریشۀ وجود فردی با کلاه ایرانی در هزارۀ سوم پیش از میلاد، کنکاش شود.
پیشتر و در بخش نخست از این مجموعه مقالات با عنوان «دورۀ ماد کهن و دودمان گمشدۀ ایرانیان»، نوشتیم که به گزارش دیودور (۱) و اوسبیوس (۲)، در منطقۀ آسیای غربی یک «فرمانروایی» بر سر کار بوده است که سردودمان آن «نینوس (Ninus)» نام داشته است. این فرد سردودمان حاکمانی شد که در میان آنها نامهای ایرانی شناخته شدۀ زیادی دیده میشود. نامهایی چون خشیارشا، نامهای ترکیبی با میترا و نیز دو نام مادی از جملۀ این نامها میباشند.
در کنار این مورد، مختصات جغرافیایی که نینوس و جانشینان وی بر آن حکومت میکردند، سرزمینهای ایرانی و بیشینه سرزمینهایی است که سپسها هخامنشیان بر آنها حکم راندند.
ما به سادگی میتوانیم زمانۀ حکومت هر یک از فرمانروایان این دودمان را محاسبه کنیم.
بدینگونه که، آخرین فرمانروای این دودمان که در اسناد یونانی به صورت «سردناپالوس» و در سند سریانی به صورت «سردنا» ثبت شده است، در سال چهلم پیش از نخستین المپیک، به قتل رسیده است، یعنی سال ۸۱۶ پ.م. این قتل که در پی شورش نیروهای مادی به فرماندهی آرباکس (آدورباد در سند سریانی، ارپک در نگارش ایرانی) و کلدانیان به فرماندهی «بلسوس (Belesys)» (مطابق با بل-اسو-ایکبی در نوشتههای بابلی) رخ داده است؛ باعث آتش گرفتن تختگاه فرمانروایی دودمان نینوس، ویرانی آرامگاه سردودمان یادشده و برچیده شدن قدرت مورد گفتگو میگردد. قدرتی که نام آن در اسناد یونانی - به اشتباه - «آسوریا (Assyria)» (آشور) ثبت شده است. یعنی اشتباه آشکاری که اسناد هیتیایی ریشۀ آن را روشن ساختهاند.
به گزارش مدارک نوشتاری هیتیایی (۳)، قدرتی که در جنگ با «اَخییَوَ-اییها» (آخهایی در هجای هیتیایی) بوده، دولتی به نام «آسووا (Assuwa)» خوانده شده است. آنچه ما را به یاد واژۀ آسیا میاندازد. (در مقالۀ سوم، به گزارش این اسناد اشاره خواهد شد)
از دیگر سو، اسناد یونانی در کنار مدارک هیتیایی بیان داشتهاند که قدرت دودمان نینوسی (آسوریاییها در سند یونانی و آسوواییها در سند هیتیایی)، حاکمیت بر سرزمین «تروآد (Troad)» و شهر تروی را در دست خویش داشتند، چنانکه پریام (پیامارادو در سند هیتیایی)، فرماندار تروی در نامهای به «تئوتاموس (Theotamus)» چنین مینویسد:
«یونانیان به قلمرو تو یورش آورده و به من حمله کردهاند. ما با آنها در نبرد روبرو شدهایم و گاه نیز پیروز گشتهایم. اما گاه شکست را نیز پذیرا شدیم. اکنون حتی پسرم هکتور نیز کشته شده است، همراه بسیاری دیگر از فرزندانم. بنابراین، نیرویی را سوی ما بفرست و یک سپهبد دلاور را برای هدایت آن بگمار».
فرمانروای یاد شده نیز، «ممنن (Memnon)» (پسر تیثن - فرماندار پارس) را همراه سپاهی به نبرد آخهاییها به رهبری آگاممنون میفرستد، که البته ناکام میمانند و در نهایت تروی از کف میرود.
بازگردیم به گفتار اصلی؛
حال اگر ما سالهای حکومت هر یک از فرمانروایان آسووایی را جمع بزنیم تا به سر دودمان آن برسیم، بازۀ حکومت نینوس در اسناد، ۲۰۲۲ تا ۱۹۷۱ پ.م به دست میآید. آنچه که دقیقا با دیرینگی سنگنگاره و کتیبۀ سرپل ذهاب (حدود ۲۰۰۰ پ.م) هماهنگی دارد.
افزون بر آن، نام دارندۀ سنگ نگاره نیز با نام «نینوس» در اسناد، نزدیک است. در سنگنوشتۀ سرپل ذهاب، نام فرمانروا «انوبانینی» ثبت شده است، یعنی آنچه که با «نینوس» در نگاشتههای یونانی بسیار نزدیک مینماید. به دیگر سخن، در یک نقطۀ جغرافیایی همخوان با مرکزیت حکومت آسوواییها، سنگنگارهای با دیرینگی یکسان و نامی بسیار نزدیک با گزارشهای یونانی وجود دارد که موجودیت باستانشناختی سردودمان آسوواییها را نیز تایید مینماید.
پیرامون هویت و کردار آسوواییها در دو نگاشتۀ دیگر بحث شده است. آنچه در اینجا مدنظر میباشد، بررسی عناصر دیگرِ سنگنگارۀ سرپل ذهاب است.
فردی که کلاه پارسی بر سر دارد کیست؟
ما میدانیم که بر پایۀ گزارش هرودوت (۴)، پارسیان جامه و لباس مادیها را برای خود اقتباس کردهاند، و این یعنی کلاه مورد نظر در اصل مادی است. گزارش اوسبیوس و دیودور نیز بیان داشتهاند که، نینوس به نبرد با فرمانروای مادها «فارنوس (Pharnus)» رفته و در نهایت با تصرف اکباتان، فرمانروای مادی اسیر و کشته میشود. بنابراین آن کس که با کلاه مادی در نگارۀ انوبانینی به تصویر در آمده است، میتواند فارنوس (خوَرِنَه) مادی بوده باشد. کسی که آخرین فرمانروا از دورۀ فرمانروایان هشتگانۀ ماد یکم (کهن) به شمار میآمده است.
اکنون، ایزد به تصویر کشیده شده، کدام ایزد میتواند باشد؟
با توجه به ترجمهای که از سنگنوشتۀ مربوطه به دست آمده:
«آنو پادشاه لولوم، تصویر خویش و تصویر نینی را بر کوه بادیر نقش کرد. آن کس که این لوح را محو کند، به نفرین و لعنت آنو، آنونوم، بل، بلیت، رامان، ایشتار، سین، و شمش گرفتار باد و نسل او بر باد رواد».
نام این زن «نینی (ایننه)»، ایزدبانویی که در میانرودان از وی با عنوان ایزد امور جنسی و گاه الهۀ جنگ یاد میشود، ثبت شده است.
اما از یاد نبریم که «ایننه» معادلی برای «ناهیتی (آناهیتا)» میباشد. ایزدبانویی که در آبانیَشت چنین توصیف شده است: (۵)
«عامل زایش و آسانسازی آن در بند ۱، عامل فراوانی و جریان آبها در بند ۲، چیرهمند بر دشمنان در بند ۱۳، نجاتبخش درماندگان در بند ۶۵، بازکنندۀ یک خشکی در میانِ رود ویتنگوهیتی در بند ۷۸، بخشندۀ دارایی در بند ۹۸، موکل فرود باران، برف، ژاله و تگرگ در بند ۱۲۰، نماد زیبایی در بند ۱۲۷، دارای تاجی از ستارگان در بند ۱۲۸ و مواردی دیگر».
افزون بر این، بارها از آناهیتا درخواست شده تا به نیایشکنندگان نامدار خود قدرت، پیروزی و کامیابی در یک رخداد را عطا بخشد. به سخن دیگر، «آناهیتا» دیهیمبخش نیز میباشد، چنانکه آن را در برخی نگارههای ساسانی نیز میبینم.
از این رو، آنچه ما در نگارۀ انوبانینی مشاهده میکنیم، ایزدبانویی است که سه ویژگی بنیادین آناهیا را نشان میدهد، یعنی دیهیمبخشی، پیروزمند کردن در برابر دشمن و دارا بودن نشانِ ستاره (ناهید). به عبارت دیگر، شاه ایرانیِ آسووا (آسیا)، با به کارگیری نام میانرودانی ایزدبانوی ایرانی، همان کاری را کرده است که کوروش با آوردن نام خدایان بابلی در استوانه خویش، انجام داده است.
بنابراین، آنچه ما در اینجا با آن روبرو هستیم، رخدادِ «بومی شدن نام ایزدان» است و نه هویت آنها. چنانکه در مصر نیز، وجود دو خدای خورشید «آمون (برای مصر فرازین، عُلیا /جنوبی/)» و «رع (برای مصر فرودین، سُفلی /شمالی/)»، هیچگاه به معنای متفاوت بودن هویت تباری و فرهنگی مصریان باستان در نظر گرفته نشده است.
اکنون و با توجه به این گفتۀ هرودوت که، پارسیان هخامنشی خود را وارثان آسیا و نیز ریشۀ کینهورزی با یونانیان را نبرد تروی میدانستند: (۶)
«۱- دانشمندان پارسی مدعیاند که علت این اختلاف و نزاع (نبرد آخهایی با آسیایی)، فنیقیان (مردمان ساکن در خاور دریای میانه) بودهاند ... همین که فنیقیان به آرگوس (سرزمینی در یونان) رسیدند، کالاهای خود را به معرض فروش نهادند ... [سپس ماجرای رُبایش زنان یونانی به دست فنیقیان و نیز ادامۀ ربایش دختران از سوی دو طرف، رخ میدهد]...
۲- باز بنا به روایت پارسیان، همین که یک نسل گذشت، اسکندر (الکساندر، پاریس در اسناد هومر) پسر پریام ... مصمم شد برای خود دختری از یونان برباید ... [ماجرای ربایش «هلن» همسر منلائوس فرمانروای اسپارت در اینجا بیان میشود]...
۳- ... به باور پارسیان، اگرچه ربودن زنان از کردارهای ناشایست به شمار میآید، اما تحت تاثیر آن قرار گرفتن و قصد کین ستاندن، عملی دور از خرد و اندیشه است؛ چه اشخاص خردمند و بینا هرگز در اندیشۀ زنان ربوده شده نمیباشند. زیرا به نظر آنها اگر این زنان خود(شان) خواهان ربوده شدن نبودند،هرگز آنان را نمیربودند. پارسیان باور دارند زمانی که زنان آسیایی (بخوانید نینوسیان) ربوده شدند، آنها (یعنی مردان آسیا) واکنشی نشان ندادند. در حالی که، یونانیان به خاطر یک زن از اهل لاکدمون دست به لشگرکشی بزرگی زدند و به آسیا هجوم آوردند و دولت پریام را سرنگون ساختند. و به همین جهت، اهالی آسیا (بخوانید هخامنشیان) همیشه در این اندیشه بودهاند که یونانیان دشمن آنانند. علت اینگونه تفکر آنست که "پارسیان"، آسیا و ساکنان آن را از خود میدانند و اروپا و سرزمین یونان را کشوری غیر از خود تشخیص میدهند.
۴- این بود جریان رخدادها که پارسیان برای ما بیان کردهاند. پارسیان باور دارند که خاستگاه کینه و دشمنی آنان با یونانیان، اشغال ایلیون (تروی) به وسیلۀ یونانیان بوده است.»
درمییابیم که چرا داریوش بزرگ برای نمایاندن پیروزیاش بر ۹ فرمانروای مغلوب، از نماد باستانی خود، یعنی انوبانینی بهره برده است.
نمادی که تقریبا همان مختصات سپسین داریوش را در بر داشت و بر جهان یکپارچۀ ایرانی (سرزمینهای ایرانی در آبانیَشت) فرمانروایی مینمود. با این تفاوت که شاه هخامنشی، در سنگبرجستۀ خود از اصطلاحات دینی نیز بهره برده است.
پینوشتها:
۱- کتابخانۀ تاریخ، نسخۀ:
of the Loeb Classical Library edition,1933 published in Vol. I.
کتاب ۲، بندهای ۱-۳۴
۲- تاریخچه، بخش فرمان توضیحات کفالیون دربارۀ حکومت آشوریان
۳- سه نامۀ تاواگالاوا، ماناپا-تارهونتا و میلاواتا
۴- کتاب هفتم، بند ۶۲
۵- اوستا، کهنترین سرودههای ایرانیان، جلیل دوستخواه، نشر مروارید، ج ۱، آبان یَشت
۶- کتاب یکم، بندهای ۱-۵
https://www.balatarin.com/permlink/2015/4/18/3848105
پیوند ماد کهن:
https://irane-ayandeh.blogsky.com/%d9%85%d8%a7%d8%af-%da%a9%d9%87%d9%86
به صفحه تلگرام ما بپیوندید، تاربرگ تاریخ روایی ایران:
بسیار مقاله جالب و تحقیق بدیعی بود. سپاس از تلاش ارزنده شما.