انتشارات آشیانه کتاب
بها: ۷۰۰۰ تومان
پژوهش و نگارش: سورنا فیروزی
تنظیم متن و معرفی: مهرداد معمارزاده طهران
سخن نخست:
پژوهش پیش رو، بر پایۀ تازهترین مطالعاتِ صورت گرفته بر روی اسناد تاریخی دربارۀ زمان گشتاسپ کیانی است.
در اینجا از سه راهِ «بررسی اسناد تاریخی»، «محاسبات نجومی» و «بررسیهای اقلیمشناختی» به پژوهش دربارۀ موضوع زمان پایانی روزگار کیانیان پرداختهام.
Sorena.firouzi@gmail.com
بخش یکم: پایههای پژوهش کنونی
محور سخن:
دودمانهای پیشدادی و کیانی، دو دورهای هستند که در یکصد سال اخیر به ناگاه از تاریخ ایران پاک شدهاند. دو دورهای که به علت دستکاریهای مذهبیمآبانۀ اردشیر بابکان و نیز افزوده شدن گرد و غبار داستانهای افسانهای به واقعیتهای تاریخی دور - که در گذر زمان رخ داده است -، همراه با آشنا شدنِ یکبارۀ ایرانیان نوین با گذشتۀ هخامنشی و مادی خود، همگی باعث شد تا این دو دوره (پیشدادی و کیانی)، اَنگ افسانه و استوره دریافت نموده و از تاریخ مدوّن ایران برون شوند.
در همین باره، تا روزگار پایانی سدۀ نوزدهم و اوایل سدۀ بیستم، مدارک تاریخ سنّتی و ملی چین، از ارج و احترام بالایی نزد پژوهشگران برخوردار بودند. اما یک نسل از تاریخدانان چینیِ جوانتر و کمتر سنّتی، به تدریج دچار تردید میشد. آنها شجرهنامههای پرطول و تفصیل پادشاهان باستان را مسخره میکردند. آنها سند و مدرک مطالبه میکردند.
همراستا با تردیدگرایانِ درونکشوری، نگرشهای چینشناسانِ بیگانه نیز در افسانه نمایاندن روزگار کهنترین دودمان آن کشور و گزارشهای ملی تاریخ چین، مطرح شدند. بدینگونه، سرآغاز شهریگری (مدنیّت) چینیان بر سرزمینهای خاوری و جنوبی کشور خود (خاستگاه تمدن چینی)، به اواخر هزارۀ دوم (برآمدن دودمان «جو»، سومین دودمان نوشتههای ملی) کوتاه شد.
اما این تفسیرهای یکجانبه، وارونه بر وضعیت ایران، باعث نشد که تمامی گزارشهای کلاسیک، وارد حوزۀ ادبیات و استورهشناسی چین شود. بلکه در برابر، تلاشهای باستانشناختی را افزایش داد. تلاشهای یک تاریخشناس چینی به نام «لیو تیه یون»، منتج به یابش مدارکی شد که همگی سخن از وجود دودمان «شانگ» به میان آورده بودند، که البته تا آن زمان افسانه و استوره به شمار میآمدند.
اینگونه بود که در درازای کمتر از پنجاه سال، تاریخپژوهان و باستانشناسان چینی، اعتبار گزارشهای ملی (به ویژه بخشهای در پیوند با دو دودمان نخستین) را در محافل علمی بازگرداندند. قدمتی که دیگر احتمال خطرهایی چون تاریخسازی و یا مصادرۀ داشتههای تاریخی و فرهنگی چین از سوی برخی همسایگان آزمندِ آن سرزمین را کاهش داده است.
نگارنده، مواردی چون تلاشهای «هاینریش شلیمان» در اعتماد به نوشتههای کلاسیک یونانی در کاوش تروی (تروآ)، و نیز آگاهی استنادی «هوارد کارتر» از جایگاه آرامگاه فراعنه در درّهای موسوم به شاهان، در کشف گور «توت عنخ آمون» که با مطالعۀ نوشتههای کلاسیک و بها دادن به آنها، به دست آمده بودند را، راهحل برونرفت ایرانیان از چالشهای مشابه پیشِ رو میداند.
دربارۀ دو دوره پیشدادیان و کیانیان، سه گونه دیدگاه وجود دارد:
۱- به طور کلی افسانهاند.(کریستنسن، پیرنیا)
۲- تاریخ تطبیقی هستند، و هر کدام برگرفته از سرگذشت شخصیتهای تاریخی هخامنشی و اشکانی.(نولدکه، هرتسفلد و هرتل)
۳- به طور کلی تاریخیاند.(از کسانی که در گروه سوم جای دارند، گروهی این دو دوره را چسبیده به سرآغاز هخامنشیان میدانند - احمد نوری، پیشدادیان و کیانیان، نشر مرسا، ۱۳۸۰)
و اما، اندک کسانی نیز هستند که همچنان فرمانروایان پیشدادی و کیانی را مربوط به روزگار بسیار کهن ایران در نظر میگیرند.(میترا مهرآبادی، تاریخ کامل ایران باستان، نشر افراسیاب و دنیای کتاب، ۱۳۸۰)
اسنادِ تاریخی بودن دورۀ کیانی:
۱- زیست شناسی؛
بر پایۀ سن درخت سروی که به گواه اسناد معتبری چون تاریخ بیهقی، تبری و دبستانالمذاهب، زرتشت آن را کاشته بود (در روزگار لهراسپ و گشتاسپ کیانی) و طی تحقیقاتی، روشن شد که کاشت درخت مذکور در بازۀ زمانی ۶۲۰۰ تا ۵۱۰۰ پ.م بوده است.(یعنی پیش از زمان به دست آمده توسط استاد ذبیح بهروز، ۱۷۶۸.م)
۲- سندهای تاریخی؛
اکثریت اسناد کلاسیک برونکشوری و درونکشوری، از زندگی زرتشت سپیتمان و گشتاسپ در هزارۀ هفتم پیش از میلاد گزارش دادهاند.(نک: تاریخ کامل ایران باستان، میترا مهرآبادی)
در شاهنامه نیز به عنوان یک سند معتبر کلاسیکِ درونکشوری، پیرامون زمان روزگار فرمانروایی گشتاسپ چنین آمده:
گذشته بر آن سالیان ششهزار
گر ایدون که برتر نیاید شمار
۳- ستارهشناسی؛
با توجه به اینکه در دو سند دینیِ «زاتسپرم» و کتاب هفتم «دینکرد»، گزارش شده است که در سال سیصد دینآوری زرتشت (برابر با سال سیصد و سی زایش)، یک خورشیدگرفتگی در سرزمینهای ایرانی، و به ویژه ایران خاوری، رخ داده است؛ از موسسۀ ژئوفیزیک تهران درخواست شد تا تمامی خورشیدگرفتگیهای ممکن در منطقۀ فلات ایران را در دو بازۀ زمانی ۶۱۰۰ تا ۵۰۰۰ پ.م (برای نظریۀ کلاسیک) و ۱۵۰۰ تا ۱۴۰۰ پ.م (برای نظریۀ رایج) که مربوط به زمان سال «سیصد و سی دینآوری» میشدند، بررسی کنند.
دقیقا در سال سیصد و سی زایش (سیصدمین سال دینآوری) در نظریۀ زمان کلاسیک، که برابر با سال ۵۸۵۵ پ.م است، یک خورشیدگرفتگی در سرزمینهای ایرانی از ری، بلخ و زابل (شهرهای مهم دوران روزگار لهراسپ و گشتاسپ کیانی) گذر کرده، که دارای پارامترهای مناسب نیز بوده است. این رخداد اولا در تابستان اتفاق افتاده و بنابراین خورشید در زاویۀ مناسبی قرار داشته، و دوم آنکه در ساعاتی از روز روی داده است که مردم در بیرون از منازل خود و به پیشههای خویش مشغول بودهاند.
اگر به سال ۵۸۵۵ پ.م، ۳۳۰ سال بیفزاییم، نقطۀ زایش، دقیقا همان سال ۶۱۸۳ پ.م میشود.(مطابق با گزارش مدارک تاریخی مبنی بر زایش زرتشت در سال ۵۰۰۰ پیش از نبرد تروی، و جای گرفته در بازۀ زمانی به دست آمده برای کاشت درخت سرو کاشمر)
از این روست که این مورد نسبت به کسوف سال ۵۸۴۳ پ.م که در زمستان رخ داده، ارجح است.
مطالعه و بررسی این دادهها با دادههای سازمان فضایی ناسا و برنامههای نجومی مربوطه سازگار است.(افشین نمیرانیان، عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت)
امروزه در دو علم باستانشناسی و تاریخ، سه دورۀ تاریخی زماندهی شده است: نبرد تروی، نبرد هالیس و تعیین بازۀ زمانی برای مورسیلی دوم (فرمانروای هیتی، ۱۳۱۲ پ.م).
۴-
علمی نبودن مبنای کار زمانسنجی کنونی (بر پایۀ یافتههای استاد ذبیح بهروز)؛
۵- اقلیمشناسی؛
نام زرتشت (زیستکننده در روزگار گشتاسپ کیانی) در یَشتهایی با دیرینگی پیش از تغییرات آب و هوایی فلات در ۳۲۰۰ پ.م، آورده شده است. بنابراین و با توجه به قیاس مفاهیم و نیز زبانشناسی کهنتر گاتها در برابر یشتها، گشتاسپ کیانی بایستی پیش از سرایش برخی از یشتها (پیش از ۳۲۰۰ پ.م) حکومت میکرده باشد.
آبانیشت در زمان حاکمیت آموریها بر بابل سروده شده است.(سدۀ هجدهم تا هفدهم پیش از میلاد) این موضوع نیز به معنای دیرینتر بودن زمان سرایش گاتها نسبت به سدۀ هجدهم پیش از میلاد (نظر بهروز) میباشد.
۶- آشفتگیهای تاریخی؛
آنچه دارای اهمیت است، وجود دستان پشتِ پرده در مورد فرآیند رواج ناگهانی این نظر (نظریۀ رایج، ۱۷۶۸.م)، در گذر چاپ شگفتانگیز یک سالنما از سوی افراد ناشناس میباشد.
پیرامون نگرانی برخی از صاحبنظران دربارۀ چگونگی پیوند عصر کیانیان در هزارۀ هفتم پیش از میلاد با هخامنشیان در هزارۀ یکم پیش از میلاد، طی جداولی و با آوردن دوره های تاریخی ایران، راهحلی برای این مسئله (پُر کردن علمی، مستند و منطقیِ فضای خالی تاریخی) ارائه خواهد شد.(نک: کتاب نیاکان گمشده، نگارنده)
در کنار گواهی اسناد تاریخی، مبنی بر وجود خط به دوران گشتاسپ و نیز نشانههایی از خود گاتها مبنی بر مکتوب بودن آن، نمونههایی از خطهای رایج به دوران پیش از روزگار لهراسپ و حکومت گشتاسپ کیانی (۶۱۸۳ پ.م) که مربوط به ۶۶۰۰ پ.م تا حوالی پس از عصر وی (۵۵۰۰ پ.م) در نقاط مختلف جهان وجود دارند.
چنانکه برخی از جمعیتهای باستانی تا همین ۲۰۰۰ سال پیش هم از خط برخوردار نبودند، اما مصریان باستان در هزارۀ پنجم پیش از میلاد دارای شگرد نگارش بودهاند. لازم به یادآوری است که بزرگانی چون کاتراک، رکنالدین همایونفرخ و بسیاری از بزرگان دیگر، بر حکومت کیگشتاسپ کیانی در هزارۀ هفتم پیش از میلاد باورمند بودهاند.
بخش دوم: پایۀ محاسبات بهروز
در باور زُروانی، عمرِ - هر دورۀ - جهان، ۱۲۰۰۰ سال بوده و به ۱۲ بخش ۱۰۰۰ ساله بخش میشود. از دورۀ ششم، نام شخصیتهای تاریخی جای داده شده، که زرتشت در هزارۀ دهم است.
از آنجا که روز پایان هزارۀ دوازدهم را سال ۶۰۰ یزدگردی میدانند، بنابراین استاد ذبیح بهروز، سال ۱۷۶۸ پ.م (۳۷۸۱ سال پیش) را سال زایش زرتشت محاسبه کرده است.
با در نظر گرفتن سال توفانِ مطرح شده در تورات، سند اوسبیوس (۲۹۴۳ پ.م)، زمانۀ سیلاب بزرگِ رخ داده در جنوب میانرودان (بر پایۀ یافتههای باستانشناختی)، محاسبات علمی و اینکه دانش امروز درستی دادههای فوق را گواهی داده است نیز (یعنی زمانی پیرامون ۲۹۰۰ پ.م)، زمان پیشنهادی استاد ذبیح بهروز نادرست جلوه میکند.
در گزیدۀ زاتسپرم و دینکرد هفتم آمده است:
«در سیصد سالگی دین، در روز شبی (تاریکی، کسوف) باشد. پس دین آشفته شود و خدایی بلرزد.»
سال ۶۱۸۳ پ.م در کنار قابل محاسبه بودن از راههای علمی، بر پایۀ گزارشهای متون کلاسیک نیز نهاده شده و با اسناد ریز و درشت تاریخیِ ایرانی و غیرایرانی همخوانی دارد.
بر پایۀ سندهای میانرودانی سومری، ما میدانیم که این مردمان در هزارۀ چهارم و سوم پیش از میلاد، از سرزمینهای ایرانیِ پارس (پَرهَشه)، مَکَ (ماگان)، اَرتَّ (آرتایی) و ملوخَ (بلخ) یاد کردهاند. همچنین سندهای یونانی و سریانی، خبر از حضور شاهیِ مادیها در فلات ایران به هزارۀ سوم پیش از میلاد دادهاند. همچنین، هم اینکه یافتههای باستانشناختی و هم گزارشهای سومری، سخن از پیوندهای بازرگانی و حتی سیاسی میان ملوخ، ارت و ماگان در فلات ایران با سومر راندهاند و شواهد آن را ارائه کردهاند.
این آشنایی، یک طرفه و از سوی میانرودانیهای سومری است، و نه از سوی گاتها و سرایندگان یسناهای نخستین. پس بایستی زمانۀ کیگشتاسپ را پیش از هزارههای مربوط به سومر (پیش از هزارۀ چهارم پیش از میلاد) در نظر گرفت، و نیز آنکه آشکارا به ما نشان میدهد روزگار لهراسپ و گشتاسپ پیش از تشکیل جهان سومری بوده است.
وجود سه زرتشت:
بر پایۀ گزارشهای تاریخی، دستکم سه فرد با نام زرتشت در تاریخ ایران باستان وجود داشته است. زرتشت سپیتمان با دیرینگی عهد گشتاسپ کیانی، زرتشت مادی زروانگرا و زرتشت باختری.
زرتشت مادی همان کسی است که گرایشهای زروانگرایانهاش، به شمار باورهای زرتشت سپیتمان پنداشت شد.
اما این زرتشت با زرتشت باختری نیز تفاوت دارد. «سین سلوس» یاد میکند که زرتشت مادی نخستین شاه از هشت شاه نخست ماد بوده است. همچنین این زرتشت در زمان پیش از شخصیت داستانی نینوس (آنوبانینی، ۲۰۰۰ پ.م) زندگی میکرده است. فاصلۀ آنوبانینی با زرتشت مادی، ۲۲۴ سال ذکر شده است. در صورتی که، زرتشت باختری به دوران نینوس زاده شده (سال ۴۲ حکومت نینوس در سند آثارالباقیه بیرونی، برابر با ۱۹۸۰ پ.م است)، و به دوران سمیرامیس به شهرت رسیده است. شماری از کردارهای ستارهشناختی زرتشت مادی و باختری نیز به شمار زرتشت سپیتمان در آمده است.
اکنون میتوان دریافت که چگونه در یک سند، زرتشت پادشاه ماد است و در یک سند، در باختر زندگی میکند و در سندی دیگر، ۵۰۰۰ سال پیش از نبرد تروی، در «بخذی (بلخ)» حضور دارد. همچنین اینکه، چرا در یک جا، باورهای وی را ثنویت نگاشتهاند و در جای دیگر ترویجدهندۀ یگانگی آفریدگار.
استاد بهروز دچار همسانی نادرست بلخ (بخذی در اوستا) و باختر (اَپاختر در اوستا و باختریش در پارسی هخامنشی) شده، و بدینگونه زمان زرتشت سوم یا باختری را به دست آورده است.
اینکه زروانگرایی در چه زمان پدید آمده و در چه دورههایی دیده شده است، میتواند کران پایین زمان زرتشت را روشن کند. زرتشت مادی، زروانگرا خوانده شده است. پس این فرزانش دستکم دیرینگیِ ۴۲۰۰ ساله دارد.
سهروردی پیرامون روزگار پیدایش ثنویت اینگونه نگاشته است (الواح عمادی، لوح چهارم، مجموعۀ مصنّفات، ج ۳):
«بزرگان شاهان پارسیان، از مجوس (مغان مهری) نبودند و نه ثنویان (زروانگرایان)، یعنی از کسانی که خدای را دو میگویند. زیرا که این معتقد فاسد (ثنویت)، از گشتاسپ ظاهر گشت».
ظهور زروانگرایی به دوران گشتاسپ، رخدادی بوده است که بایستی پس از مرگ اسفندیار پسر گشتاسپ روی داده باشد. زیرا ابتدا باید در فرزانشی، انگرمینو (منش پلید) که فاقد هویت شخصی و تشخص است، پدید آید و سپس در گذر زمان، اندیشۀ عوام آن را به صورت شیطان و اهریمنی هویتدار، تعبیر کنند.
زمان یَشتهای کهن:
نام زرتشت در تیریَشت آمده است. همچنین ما میدانیم که این یشت در زمانهای سپسین نسبت به وی سروده شده است. بنابراین یابش زمان این سرایش، کرانۀ پایین را تعیین میکند. در تیریشت ما با رویدادهای آب و هواییِ زیر روبرو هستیم:
سرسبزی و بارندگی (اقتدار تیشتر)، خشکسالی (پیروزی اپوش)، بارندگی و سرسبزی (پیروزی دوبارۀ تیشتر)، خشکسالی کوتاه (چیرگی پریان خشکیآور)، بارندگی (پیروزی تیشتر بر پریان)، سیلاب در پس بارندگیهای فراوان (گلایه از سیلابهای فراوان).
محاسبات اقلیمشناسی دو دانشگاه اوهایو و توبینگن نشان دادهاند که تغییر آب و هوای منطقۀ خاورمیانه (آسیای غربی) و فلات ایران و آغاز روند خشک شدن آن، از حدود ۳۲۰۰ پ.م رخ داده است. یعنی هنوز خشکسالی اصلی پدید نیامده است.
زمانۀ سرایش تیریشت، زمانی است که سرزمین ایران هنوز دارای بارانهای سیلابآور و سرسبزیهایی بوده است.(در حدود ۳۳۰۰ تا ۳۲۰۰ پ.م) این مورد نیز نشان میدهد که روزگار فرمانروایی کیگشتاسپ، پیش از حدود ۳۲۰۰ پ.م بوده است.
در همین باره، رستمِ تاریخی سپهبد سپاه ایران و فرماندار زابلستان است. وی یا باید به دوران کاووس بوده باشد و یا آنکه به هنگامۀ گشتاسپ و لهراسپ میزیسته و درگذشته است. کشته شدن اسفندیار، شاهزادۀ ایرانی و پسر فرمانروای زمانۀ زرتشت به دست رستم پسر زال معرفی گشته و یک رخداد حکومتی - مذهبی است.
و اما، جیرفت، آنجا که تصویر پهلوانی با کلاه دوشاخ و در حال گلاویز شدن با ماری بزرگ دیده میشود، یعنی تصویری با دیرینگی ۳۰۰۰ تا ۲۲۰۰ پ.م، به ما بیان میدارد که جیرفت باستان، پهلوانی با ویژگیهای توصیف شده برای رستم را میشناخته و از او تصویری با دیرینگی فرای ۴۲۰۰ سال ساختهاند.
در گاتها (یسنا، هات ۳۲، بند ۸) نیز از جمشیدِ تاریخی نام برده میشود. بنابراین نمایانگر این مسئله است که افسانههای گزارش شده در پس این فرمانروا، متاخرتر از روزگار گشتاسپ میباشند. تأخُری که دیرینهترین آنها در یشتها و در نوشتههای ودایی دیده میشوند. وداها با دیرینگی حدود ۲۰۰۰ پ.م، سخن از خدا بودن جمشید به میان آوردهاند. ازین رو، آشکارا نشان میدهند که هویت جمشید نزد هندیانِ ۴۰۰۰ سال پیش، از یک شخصیت حقیقی تغییر یافته است.
این مورد نیز نشان میدهد که گشتاسپ نمیتوانسته نوینتر از ۲۰۰۰ پ.م حکومت کرده باشد.
بخش سوم: محاسبات تاریخی، زیستشناختی و نجومی
به استناد بیهقی، شاهنامه فردوسی (به نقل از گشتاسپنامۀ دقیقی) و نیز دبستانالمذاهب، در روزگار فرمانروایی گشتاسپ، یک یا دو سرو کاشته میشود، میان ۸۲۰۰ تا ۷۱۰۰ (از ۶۲۹۹ پ.م تا ۵۱۰۰ پ.م).
گزارشهای اسناد کلاسیک بیان میکنند، به فرمان گشتاسپ به دور این سرو، یک سازه بنا شده بود.
آنچه برای ما اهمیت دارد، این است که سن به دست آمده از این درخت، دقیقا با دادههای اسناد کلاسیک یونانی و شاهنامه همخوانی دارد.
دیدگاه ادوخوس: ۶۰۰۰ سال پیش از مرگ پلاتو (افلاطون)، ۶۳۴۷ پ.م.
" آریستوتلس (ارستو): مشابه ادوخوس.
" پلینیوس: مشابه ادوخوس و از قول هرمیپوس بر اساس سند هرمودوروس (شاگرد افلاطون)، ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ تروی.
همچنین بر پایۀ پژوهش اراتوستن، جنگ تروی در ۱۱۸۴ پ.م رخ داده است. بنابراین زمان زندگانی زرتشت به ۶۱۸۳ پ.م (نیمۀ دوم هزاره هفتم) بازمیگردد.
پلینیوس در جای دیگری نیز بیان میکند که، موسی (بانی یهودیت) چندهزار سال پس از زندگانی زرتشت میزیسته است.
دیدگاه پلورتارخس (پلوتارک): ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ تروی.
" آپلودروس: در کتاب خود (انقلاب زمینی)، آیین ماگوس (مغها) و زمان تشکیل آن را کهنتر از آیین مصریان باستان معرفی کرده است.(پلوتارک و ارستو)
" دینو (در مدیکا و پرسیکا): ۵۰۰۰ سال پیش از تروی.
" کرنلیوس: مشابه دینو.
" خانتوس (خسانتوس) لیدیایی: ۶۰۰۰ سال پیش از یورش خشیارشای یکم به آتن (۶۴۸۰ پ.م).
" سویداس: ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ تروی.
ازین رو، تمامی گزارشها از هماهنگی بسیار نزدیک برخوردار میباشند. همچنین برای روزگار فرمانروایی گشتاسپ کیانی با چنان دیرینگی کهنی، این تفاوت پیرامون ۳۰۰ سال، قابلفهم است.
همانگونه که آمد، زمان فرمانروایی گشتاسپ در شاهنامه چنین است:
گذشته بر آن سالیان ششهزار
گر ایدون که برتر نیاید شمار
اگر مبدا این بیت، دوران گردآوری اسناد دیرین و نیز بازنگارش خداینامهها بوده باشد (دوران انوشیروان)، حدود زمانۀ گشتاسپ بر پایۀ یک سند ایرانی، ۵۵۰۰ پ.م تعیین میگردد.
بخش تقویم موسسۀ ژئو فیزیک دانشگاه تهران (امیر حسنزاده):
خورشیدگرفتگی کلی بین سالهای ۵۹۰۰ تا ۵۸۰۰ پیش از میلاد در بخش وسیعی از شرق ایران و افغانستان کنونی رخ داده است.
۲۲ ژانویه ۵۸۴۳، ۲۹ اوت ۵۸۵۵، ۱۱ دسامبر ۵۸۸۹ پ.م.
بخش چهارم: دیدگاه افشین نمیرانیان، عضو هیئت علمی فیزیک دانشگاه علم و صنعت
با توجه به اینکه اصولا اطمینان کامل از وقوع و محل سایۀ یک کسوف، در تاریخی این چنین قدیم، امکان پذیر نیست؛ با این وجود و بر اساس بهترین و دقیقترین ابراز و محاسباتی که مورد استفادۀ ستارهشناسان است، تایید میشود که در سال ۵۸۵۵ پیش از میلاد یک خورشیدگرفتگی در محدودۀ ایرانِ بزرگ روی داده است.
https://www.balatarin.com/permlink/2014/3/7/3518662
به صفحه تلگرام ما بپیوندید، تاربرگ تاریخ روایی ایران:
درکتاب شهریارنامه اشاره شده انگیس شاهی در مغرب از لهراسب تقاضای کمک می کند که در پاسخ لهراسب رستم را بیاری او میفرستد انگیس بنظر من همون ان مبرگیسی شاه کیش در 2900 پیش از میلاد بوده
دوست عزیز شما به قحطی و خشکسالی بزرگی اشاره کردید( بر طبق شواهد اقلیم شناسی ) که در 3200 سال پیش از میلاد اتفاق افتاده و مدتی طولانی تمام خاور میانه را در بر گرفته اگر شما به شاهنامه گاه کنید در انجا نیز به خشکسالی بزرگی در اواخر دوران کیکاوس اشاره شده که هفت سال طول کشیده و سروش اسمانی در خواب به گودرز بشارت داده که اگر کیخسرو از توران به ایران بیادو بجای کیکاوس بر تخت بنشیند این خشکسالی برطرف میشود اگر این دو داستان همزمان باشن میتوان اواخر پادشاهی کیکاوس را 3200 پیش از میلاد بدانیم