مهرداد ایرانمهر
روز ملی خلیج فارس، روز بسیار مغتنم و عزیزی برای همهٔ ایرانیان است.
بزرگداشت این دریای زیبا و استثنایی که زمانی بخشی از اقیانوس بزرگ تتیس را تشکیل میداده نیز امری نیکوست. اما در این نوشتار بر آنیم تا از دریچهای فراتر به این دریای باستانی و شگرف بنگریم.
ژرفای عمومی این دریای تقریبا بسته، میان ۴٠ تا ١٠٠ گام است و به دلیل آنکه بسترش زمانی بخشی از بستر دریای تتیس باستانی را تشکیل میداده، یعنی فراهم بودن زمینهٔ تشکیل همزمان رسوبات سنگوارهای و گنبدهای نمکی، مملو از ذخایر سوختی است.
اکنون و در اینجا به رابطهٔ موجود میان وضعیت اقلیمی کره زمین و سطح تراز آبهای آزاد جهان میپردازیم.
گودال آبی بلیز در نزدیکی جزیرهٔ امبرگریسکی کشور بلیز در آمریکای مرکزی قرار دارد. این گودال دایرهای به درازای ٣٠٠ متر و عمق ١٢۴ متر است. در اواخر عصر یخبندان، این گودال در ورودی دهانهٔ یک مجموعه غار قرار داشته است، و زمانی که سطح دریا بسیار پایینتر بوده با تجمع مرجانها در طول زمانی طولانی به وجود آمده است. زمانی که یخها ذوب شدند و سطح آب بالا آمد، غارها به زیر آب فرو رفتند. این حفره مورد توجه بسیاری از دانشمندان قرار گرفته است. ژرفترین گودال آبی جهان «دین» نام دارد که در خلیجی در کشور باهاما واقع است. گودالهای عمیق بعدی با تنها ۱۰۰ تا ۱۲۰ متر عمق، ژرفایی به اندازهٔ نصف گودال آبی دین دارند.*
با نگاه به مطلب بالا، این موضوع ساده فهم میشود که در دورانهای یخبندان زمین، سطح تراز آبهای آزاد جهان پایینتر از کف دریاهایی چون خلیج فارس قرار میگیرد. همچنین با اطلاع از قانون ظروف مرتبطه، میدانیم که وقتی سطح مایع در یک ظرف پایین میرود، سطح آن در ظرف همجوار نیز با همان نسبت پایین خواهد رفت.
نتیجهگیری دربارهٔ مطلب عقلی و تجربی بالا بسیار ساده است. اما گفتار را با جامعهٔ بهروز نشدهٔ علوم انسانی کشور پی میگیریم که هر زمان سخن از خشک بودن کف خلیج فارس در دورهٔ یخبندان متاخر زمین (چهارم) میشود، واکنشهایی عجیب از خود نشان میدهند و بیشتر چنین عنوان میکنند که، «خلیج فارس دویست میلیون سال همین جوری بوده است!».**
این سخن، همانند ادعای کسانی است تا همین چند سال پیش میگفتند «زمین تنها سیارهٔ خاکی و با قابلیت حیات در کل گیتی و هستی است». در جایی که، باید دانست ایشان تنها در جهان بستهٔ اندیشه خویش به سر میبردند. زیرا دیری نگذشت که یافتههای نو، نظریهٔ دانشمندان نواندیش در عدم امکان وجود تنها یک سیارهٔ خاکی در عالم را به اثبات رساند.
متاسفانه کهنهاندیشان حال حاضر جامعهٔ علوم انسانی کشور نیز اساسا تاریخ ایران را به تنها ٢۵٠٠ سال پیش و به اصطلاح زمان ورود عدهای موسوم به آریایی از سرزمینی شمالی آن هم به دلایلی نامعلوم محدود میکنند.
به هر روی، کنشگران واقعی و نوگرای حوزهٔ علوم انسانی یا باید به انباشت دادهها شامل سندشناسی، زبانشناسی، رویانشناسی، دیرینهواشناسی، باستانشناسی، انسانشناسی و... روی آورند و یا آنکه سکوت اختیار کنند.
و اما باید دانست، نام این خلیج جنوبی بسیار کهن بوده و در اوستایی کهن به گونهٔ پِرِثو-زرَیَه (دریای پَرَشی) ثبت شده است. توضیح آنکه، ترجمهٔ غلط «فراخ» برای واژهٔ پرثو، ذهنها را همچنان در چاردیواری تنگ اندیشهٔ امثال کریستنسن و در مختصات نادرستی چون آسیای میانه به عنوان خاستگاه دربند کرده است. در جایی که، این واژه یادآور پَرَشیها (پارسَهها) یعنی جمعیتی ایرانی، که دستکم از هزارهٔ چهارم در پهنهٔ میان خاور فلات ایران تا میانرودان و مصر (سِند تا نیل) گسترش یافته بودند، میباشد.
نکته آنکه، خود واژهٔ خلیج نیز ریشهای ایرانی داشته و وارون بر پندار عمومی مبنی بر وزن فعیل بودن آن، اما کاملا ایرانیست. لغت ایرانی خلیج (خل=گودال + ایج-ایگ=پسوند نسبت) ساخته شده از ریشهٔ kholl* که به معنای «باز کردن» و سپس «گودال» به کار رفته است. واژگان khol* و khola* در پشتو پنجاب و هندی هیمالیا به معنای جویبار و آبشخور، و واژگان khoda* و khora* نیز از همین ریشه به دست آمدهاند. پسوند «ایج» نیز همانست که در لغت سانسکریتِ «خنیج» به معنای معدنی (خن-کان=معدن) و یا در واژهٔ ایرانی کوهیچ (کوهی) به کار رفته است.
جالب است که، لغت لاتین gulf به معنای خلیج نیز از ریشهٔ ایرانی کهن kwelp به معنای «خراشیدن زمین به شکل گنبد (arch)» ستانده شده، که نشان میدهد واژگان خلیج و gulf از دو ریشهٔ هممعنا به دست آمدهاند. در همین باره یادآور میشود، نام ثبت شدهٔ «خلیج فارس» نامی ملی به شمار آمده و کاربرد نامهایی مندرآوردی چون شاخاب پارس و... تنها باعث خدشه بر یکپارچگی ملی در این زمینه خواهد شد.
اکنون بازگردیم به بحث تاریخی این دریا، که با توجه به خشک بودن کف آن میان ١۸۰۰۰ تا حدود ١٢۰۰۰ سال پیش و انتقال آب سه رود باستانی گیهون و فیشون و اروند از جنوب میانرودان تا دهانهٔ دریای مکران در محل تنگهٔ هرمز از گودترین بخش بستر آن، میتوان فروار و پیرامون فروارِ آمده در فرگرد دوم وندیداد، بهشت عدْن (کوش باستانی) و حدود پهنهٔ ایرانوج که برگزیدگان در آن با مزدا انجمن نموده و سپس پیام سرمای سخت بر جهان استومند داده میشود، به انگاره آورد.
در این باره بیشتر سخن نگفته و آن را به مقالی دیگر وامیگذاریم. زیرا هم نیازمند گفتار و پژوهشی جداگانه است و هم آنکه بایسته است تا زمان خود از دسترس مدعیان بیخبر دور مانده و به سرنوشت نظریهٔ «انسان زاگرس» و ربایش دوباره از سوی به اصطلاح استادان دانشگاه دچار نگردد***.
تا اینجا فهمیدیم که کف خلیج فارس در دورانهای ۴ یخبندان و میانیخبندان متاخر زمین به تناوب خشک و سپس دوباره پر شده است. یافت شدن بازماندهٔ سکونتگاههای بشری در کف خلیج فارس توسط گروه پژوهشی دانشگاه بیرمنگام نیز اثبات کنندهٔ همین موضوع است.
در دنباله نیز، با توجه به منسوخ شدن داستان «کوچ آریایی» به دورهٔ شکوفایی دانشهای نوین در عصر حاضر، میبایست نظریهٔ آغازین بودن تمدن سومر را نیز به فراموشی سپرده و خاستگاه نخستینِ تمدنهای ارته، جیرفت، بابل نو، ایلام، آمو و نیز ردپای جمعیتهایی چون اکدیان، پیشدودمانی مصر و آشور را در جایی به جز آنچه تاکنون روایت شده است، جستجو نمود.
در پایان، اعراب ضمن مطالعه در ریشههای خویشتن و پی بردن به آنکه ضحاکِ یمنی خواهرزادهٔ «جمشید» شاه پیشدادی بوده؛ نخست ببینند و بگویند در دل تاریخ کجا بودهاند، تا سپس و سر فرصت بر سر مالکیتها با یکدیگر سخن بگوییم****.
پینویس:
*Belize water hole
**برای نمونه، در مناظرهای به تاریخ ٢٩ تیر ١٣٩٠ از سوی یک از استادان باستانشناسی کشور عنوان شد.
***نظریهٔ انسان زاگرس به گونهای جامع و دانشپایه، نخستین بار در برنامهٔ «برابری (رخداد)» از رادیو مجازی صدای امید با حضور مهرداد ایرانمهر کارشناس ارشد تاریخ از دانشگاه پیام نور و دکتر محمد محبی از دانشگاه شهید بهشتی مطرح گردیده بود.
****نقل از دکتر پیروز مجتهدزاده، رئیس سابق بنیاد یوروسویک لندن، شبکه خبر.
یارینامهها:
- درخشانی، جهانشاه، دانشنامه کاشان جلد ٣، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، ١٣٨٢
-current anthropology, 2009
-وندیداد/فرگرد دوم
سلام ..
به شما افتخار میکنم و پیگیر تحقیقات شما هستم