گویا نقل یک مورخ مسلمان باعث شده تا بسیاری که بیهیچ دلیل مشخصی، واژۀ ایران را برگرفته از آریا میدانند، معنای خاصی را بدان نسبت داده و چنین ترجمه کنند که آریایی یعنی آزاده و نجیب و فروتن و بزرگوار و...
ابن حزم، متکلم مسلمان (الفصل): «ایرانیان بر اثر وسعت کشور و تسلط بر همۀ اقوام و ملل از حیث عظمت و قدرت، به منزلتی بودند که خود را آزادگان میخواندند...» (چاپ مصر)
به همین دلیل، این معنای نسبت داده شده دهان به دهان چرخید و در میان برخی زبانشناسان ایرانی چنین باب شد که ایر (و آریا) یعنی نجیب و بزرگوار و چون «ان» نیز نسبت مکان بود، بدینگونه معنای سرزمین بزرگواران بر گردۀ نام ایران سوار شد.
اما با نگاه به ریشۀ کهن این نام، روشن است که نام ایران برگرفته از ترکیب خوینگ-ایرثه-وئیژنگه به معنای سرزمین چرخ خورشید است. از دیدگاه معناشناسی نیز این نسبت کاملا منطقی خواهد بود.
دو بخش نخست این ترکیب، تشکیلدهندۀ واژه آشنای خونیرث است.
خوینگ-ایرثه: خونیرث (چرخ خورشید)
دو بخش دوم نیز همان واژۀ معروف ایرانوج را شکل میدهد.
ایرثه-وئیژنگه: ایرانوج (سرزمین عرّادهداران)
در فرهنگ ایرانی، شش کشوری که اطراف خونیرث را گرفتهاند، شکل چرخ شش پرهای را به یاد میآورند. شش سرزمینی که مساحت جمع آنها به اندازۀ خونیرث است و در دورۀ میان هوشنگ و تهمورث انسانها به کمک گاو سریشوک از خونیرث به آن سرزمینها رفتهاند.
این خاطره در ادبیات ما نیز بازتاب دارد. با اینکه اصولا ۴ جهت جغرافیایی متصور است، اما شعرای ایرانی همچنان از شش جهت سخن میگویند.
ای شحنۀ شش جهات عالم
در چار دری و هفت طارم
(خاقانی)
شهریست پر کرشمه حوران ز شش جهت
چیزیم نیست ور نه خریدار هر ششم
(حافظ)
گاهی نیاز به داشتن القاب و صفات خوش، امری طبیعی به نظر میرسد. اما زمانی که پای دانش محض به میان میآید، میبایست پا بر روی برخی دلخواستهها گذاشت و گذشت.
اینکه خود را به صفاتی خیالی چون نجیب و بزرگوار منتسب کرده، و بیهیچ دلیل موجهی نیز واژۀ اروپایی و متاخر آریا را رنگ و لعابی داده و به عنوان نام تیره و تبار کهنمان به کار ببریم، چیزی بر هویت ایرانی ما نخواهد افزود.
-خوینگ: خورشید
-ایرثه: چرخ
-وئیژنگه: سرزمین