مهرداد ایرانمهر
ابن بلخی میگوید، ضحاک از خواهرِ جمشید زاده بود، و جمشید او را به نیابت خود به یمن گذاشته بود. و نسابۀ پارسیان در نسب او چنین گفتهاند: بیوراسف بن ارونداسف بن دینکان بن وبهزسنگ بن تاز بن نوارک بن سیامک بن میشی بن کیومرث،
و این تاز که از جملۀ اجداد اوست پدر جملۀ عرب است و چون پدر عرب بود اصل همۀ عرب با او میرود و این سبب است که عرب را تازیان خوانند یعنی فرزندان تاز، هر چه عجمند با هوشنگ میروند و عرب با این تاز میرود، و در همۀ روایتها ضحاک خواهرزادۀ جمشید بوده است و نام مادرش ورک بود خواهر جمشید.
همچنین، چنانچه روایت دیگر دربارۀ همسر مرداس (اوذاگ) را در نظر بگیریم، به جز معانی و کردار دیوان گوناگون که کنش مینوی ایشان به سپهر مکتوبات ایرانی راه یافت، معنی اصلی دیگری نیز از دیو در فرهنگ ایرانی وجود دارد که بر خلاف نظر اکثر پژوهندگان، اقوام بیگانه را منظور ندارد.
در چهردادنسک که از نسکهای مفقود اوستای دورۀ ساسانی است هم شرحی دربارۀ ضحاک آمده و عهد پادشاهی او عهد بیم و خطر خوانده شده بود که پس از سلطنت خوب و دور از آزار جمشید، در ایران پدید آمد. در بخش مفقودۀ دیگری از اوستا یعنی سوتگرنسک که دینکرد حاوی خلاصهای از آن است، از ضحاک با تفصیل بیشتری یاد شده و در اینجا نام مادهدیوی که مادر ضحاک است اوذاگ بود. در فرگرد چهارم از این نسک، پنج عیب بزرگ یعنی آز و پلیدی و دروغ و جادویی و بیقیدی به ضحاک نسبت داده شده و چنین آمده بود که فریدون برای برافکندن این معایب با او به نزاع برخاست و او را به انتقام جم نابود ساخت.
گذشته از این، ضحاک با خبثی فراوان از چهار خصلت زشت یعنی مستی، ترفندپرستی، خودپسندی و بیدینی طرفداری میکرد. در صورتی که جم این چهار خصلت را از جهان دور داشت و بدین وسیله فنا و زوال را از میان ببرد. در فرگرد بیستم همین نسک از اندوهی که با نشر خبر قتل جم و نیرو یافتن دهاک به مردم دست داده بود و از پاسخ مردم به سخنان ضحاک یاد شده و چنین آمده است که، جم اسباب رفاه و آسایش آدمیان را فراهم میکرد، اما اوذاگ، یمه-خشیت هورَمَک (جمشید خوبرمه) را با لذات دنیوی حریص ساخت و نیاز و فقر و شهوات و گرسنگی و تشنگی و خشم و قحط و بیم و رنج و پیری و ذبول را پدیدار کرد و پرستنده ٔ هفت دیو بزرگ را به وجود آورد. مراد از پرستنده ٔ هفت دیو بزرگ ضحاک است و این هفت دیو عبارتند از اَک َمَنه و اَندر و سئوروَ و ننگهئی ثیه و تئوروی و زئیریک و اهریمن.
در تاریخ طبری آمده، هوشنگ ابلیس و لشگر او را شکست داد و از اختلاطشان با مردم جلوگیری کرد و از آنان تعهد گرفت که به مردمان تجاوز نکنند و متمردان و دستهای از غولان آنان را بکشت.
احمد تفضلی در متعلقات مینوی خرد میگوید، تردیدی نیست که غرض از غولان در روایت طبری و عفاریت در روایت مرغنی، همان دیوان مزندر است. امروزه دانش انسانشناسی و یافتههای دانشهای نوین، بر روایات ایرانی در این باره مُهر زده است. دیوان نه بومیان خیالی بودند و نه اقوام بیگانه.
*تصویر: ضحاک در نگارههای سومری
**دیو: انسانسا