ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی
ایران آینده

ایران آینده

بازنگری در تاریخ قلمرو میانی

گزافه‌ای ژاژ و بی‌سند


مهرداد ایران‌مهر

فردوسی، شاهنامه را برای زنده کردن زبان فارسی، سروده است!

 

قدیمی‌ترین ترجمهٔء فارسی از قرآن با نام قدس، حدود سال ۲۵۰ هجری ترجمه شده و بسیاری واژهٔ پهلوی دارد. حتی واژگانی چون کافر و مؤمن نیز به کژاندیشان و باورداران ترجمه شده است.

این یعنی، در پیش از قرن چهارم که فردوسی در آن دوره می‌زیسته، زبان معمول مردم ایران تقریبا خالی از واژگان عربی بوده است و ایشان به چیزی شبیه حال و هوای موجود در متن شاهنامه، و البته به نثر، با یکدیگر سخن می‌گفته‌اند.


نَثر یا چانه، به معنای پراکنده، در ادبیات به سخنی گویند که به رعایت وزن و قافیه پایبند نیست.

نثر را بر پایهء شکل نوشتاری به گونه‌های مُرسَل، مُسَجَّع (آهنگین)، مصنوع (متکلف) و محاوره‌ای تقسیم می‌کنند.


محمدتقی بهار (ملک الشعرا)، در مقدمه جلد دوم سبک‌شناسی، نثر فارسی بعد از اسلام را به شش طبقه تقسیم کرده است:

۱- دورهٔ سامانی (۳۰۰ تا ۴۵۰ هجری)

نثر فارسی، ساده و موجز و بی‌صنعت و مرسل بوده و لغات فارسی بر لغات عربی می‌چربیده است. مانند تاریخنامه طبری بلعمی و حدودالعالم.

۲- دورهٔ غزنوی و سلجوقی اول (۴۵۰ تا ۵۵۰ هجری)

نثر عربی در فارسی اثر کرد و جملات طولانی شد و لغات عربی رو به فراوانی گذاشت. مانند تاریخ بیهقی و کلیله و دمنه.

۳- دورهٔ سلجوقی دوم و خوارزمشاهیان (۵۵۰ تا ۶۰۰ هجری)

نثر فنی ظهور کرد موازنه و سجع و تکلفات و صنایع بدیعیه در نثر زیاد شد. مانند مقامات حمیدی و مرزبان‌نامه.

۴- دورهٔ سبک عراقی و نثر صنعتی (۶۰۰ تا ۱۲۰۰ هجری)

تکلفات بدیع بیشتر شد و لغات عربی دشوار و اصطلاحات نیز فزونی یافت و نثر را مشکل و فهم آن را دشوار کرد. مانند نفثةالمصدور، التوسل الی الترسل، لباب‌الالباب، جوامع الحکایات، ترجمه تاریخ یمینی (تألیف جرفادقانی)، تاریخ جهانگشای و تاریخ وصاف.

۵- دورهٔ بازگشت ادبی (۱۲۰۰ تا ۱۳۰۰ هجری)

تقلید از نثر زیبا و موجز گلستان سعدی و نثر خوارزمی و نثر بیهقی رواج یافت. مانند منشآت قائم مقام، نشاط اصفهانی، ناسخ‌التواریخ، مؤلفات هدایت و نامهء دانشوران.

۶- دورهٔ ساده‌نویسی (۱۳۰۰ هجری تا امروز)

نثر ساده و فصیح رواج یافت. مانند رساله‌های ملکم، ترجمهٔ سرگذشت حاجی بابای اصفهانی، کتاب احمد طالبوف و سایر تألیفات او، سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیگ، افسانه‌های کنت و سه تفنگدار ترجمهٔ محمدطاهر میرزا.


در این باره، هر گاه گفته می‌شود زبان مردم کوچه و بازار نیز در دوران فردوسی شبیه همین چیزی بوده که در شاهنامه آمده است، بی‌درنگ گروهی گلو صاف کرده و می‌گویند پس تاریخ بیهقی چه؟ چرا مانند شاهنامه نیست و این همه کلمات عربی دارد؟

امان از جهل و بیخبری که برخی انگار دوست دارند بیسوادی خود را همه جا و همه وقت جار بزنند.

ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی (۴۷۰-۳۸۵ق.) نویسندهء ایرانی و صاحب تاریخ بیهقی، در بیهق/سبزوار زاده و در غزنین و دربار غزنوی درگذشته است.


و اما اردشیر بابکان‌، بزرگتر چیزی که از وی روایت کنند آنست که وی دولتِ شده‌ء عجم را بازآورد و سنّتی‌ از عدل میان ملوک نهاد و پس از مرگ وی گروهی بر آن‌ رفتند. و لعمری‌ این بزرگ بود ولیکن ایزد، عزّوجلّ، مدّت ملوک طوائف به پایان آورده بود تا اردشیر را آن کار بدان آسانی برفت‌. و معجزاتی می‌گویند این دو تن را بوده است، چنانکه پیغمبران را باشد؛ و خاندان این دولت بزرگ را آن اثر و مناقب‌ بوده است که کسی را نبود، چنانکه درین تاریخ بیامد و دیگر نیز بیاید.


یک نگاه ساده، نشان می‌دهد که بیهقی یک قرن پس از فردوسی می‌زیسته و نثر او متعلق به دورهء دوم نثر فارسی است که نثر عربی در فارسی اثر کرد و جملات طولانی شد و لغات عربی رو به فراوانی گذاشت.

اما با این همه و بر خلاف تصور عمومی، ورود واژگان اثرگذار عربی به ادب فارسی، در قرن هفتم و توسط منشیان رخ داد. در اینجا، جای این بحث نیست که با تکیه بر اسناد نشان دهیم حتی پس از عصر منشیان نیز، باز این عربی است که بیشتر وامدار فارسی است، تا وارون آن.

جان کلام آنکه، اولویت فردوسی در سرودن شاهنامه، زنده کردن زبان فارسی نبوده است. حتی آنانی که در این باره، بر مصرع عجم زنده کردم بدین پارسی تکیه می‌کنند، باید بدانند که در صورت افزوده نبودن این بخش، باز هم معنایی پیرامون تصمیم بر سرودن شاهنامه به فارسی سره از آن بیرون نمی‌آید.

زیرا خود فردوسی دلیل اصلی دست بردن بر فراهم آوردن کتاب را چنین آورده است:

به شهرم یکی مهربان دوست بود

تو گفتی که با من به یک پوست بود

مرا گفت خوب آمد این رای تو

به نیکی گراید همی پای تو

نبشته من این نامهٔ پهلوی

به پیش تو آرم مگر نغنوی

گشاده زبان و جوانیت هست

سخن گفتن پهلوانیت هست

شو این نامهٔ خسروان بازگوی

بدین جوی نزد مهان آبروی

چو آورد این نامه نزدیک من

بر افروخت این جان تاریک من


شاهنامه کتاب ادبی و شعر نیست، بلکه منظومه‌ای تاریخی است. حال بماند که در حد اعلای مهارت و زیبایی سروده شده است.


منابع

-کزازی، میرجلال‌الدین (۱۳۷۴). ترجمانی و ترزبانی: کندوکاوی در هنر ترجمه. اول. تهران: جامی. ص. ۱۱۷

-محمدتقی بهار. سبک‌شناسی: تاریخ تطور نثر فارسی، ج۲. ص. مقدمه.

-ابومحبوب، احمد، کالبدشناسی نثر، تهران: نشر زیتون ۱۳۷۴.

-همایی، جلال‌الدّین. فنون بلاغت و صناعات ادبی، جلد اوّل (صنایع لفظی بدیع و اقسام شعر فارسی)، چاپ سوّم، انتشارات توس، تهران


به صفحه تلگرام ما بپیوندید، تاربرگ تاریخ روایی ایران:

http://t.me/oldhistor


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد