داستان سینوهه به شکل افسانه نیز منتشر شده است که ارزش تاریخی ندارد. متن اصلی سینوهه به خط هیروگلیف مصری، بیشتر از ۶۵۸ سطر کوتاه نیست.
شغل سینوهه نیز آنگونه که در افسانه آمده، پزشک نبوده، بلکه از کارگزاران دربار بوده است. زمان زندگی وی نیز در دوران آمنمهت یکم و سسوستریس یکم بوده، نه در زمان آخناتن که در افسانه آمده است.
(اگرچه نامواژهٔ ایرانی «سَیَنَه/سینا» که نماد پزشکی است، مانند سیمرغ و پورسینا، در دل این واژه نیز به چشم میخورد. و گویا همین مورد باعث پزشک فرض شدن سینوهه در افسانهٔ موجود گشته است.)
دوران پس از آمنمهت یکم
آمنمهت یکم در پی توطئه درباریان جان خود را میبازد و فرمانروایی مصر به پسرش سسوستریس یکم (۱۹۲۸-۱۹۷۲ پ.م) میرسد. یکی از درباریان به نام سینوهه، از ترس بستن گناه به وی و آگاهی از زمینهٔ این توطئه، از مصر میگریزد و از راه صحرای سینا به فلسطین میرود.
چکیدهٔ داستان سینوهه این است:
«پس از گریز از مصر و ورود به فلسطین، سرکردهٔ قومی آسیایی، به سینوهه پناه میدهد و به او آب و شیر جوشیده مینوشاند. سینوهه باز به گریز خود ادمه میدهد تا از پیگیری مصریان در پناه باشد. او در پهنهای پیرامون شهر بیبلوس به بخش فرازین سرزمینی به نام رَثَنو میرسد. آمونِنشی، فرمانروای سرزمین رثنوی فرازین، سینوهه را میپذیرد و دختر خود را به زناشویی وی درمیآورد و نیز سرزمینی به نام "یا" را به دامادش میسپارد. سینوهه همواره از فرعون آن زمان مصر که پسر آمنمهت یکم بود و سسوستریس یکم نام داشت، به نیکی یاد میکند و از بزرگواریش سخن میراند. وی فرمانروای رثنو را آسودهدل میسازد که فرعون مصر در اندیشه آزار آموهای شمالی نیست، بلکه میخواهد آموهای جنوبی را سرکوب کند. در ادامهٔ داستان درمییابیم که سینوهه، سردار سپاه سرزمین رثنو میشود و با مردی پهلوان از این سرزمین به پیکار میپردازد. همچنین درمییابیم که او همواره در آرزوی بازگشت به مصر بود، تا پس از مرگ در میهن خود به خاک سپرده شود. پس از ۳۰ سال، فرعون مصر از گناه سینوهه میگذرد و او به میهنش باز میگردد.»
داستان سینوهه دربردارندهٔ آگاهیهای شایان توجهی دربارهٔ سرزمین رثنو، که در اینجا برای نخستین بار میآید، و همچنین از قوم آمو است. نام این سرزمین در متنهای پسین بارها آمده است. رثنوی فرازین که جای آن در پهنههای کوهستانی خاوری سوریه و فلسطین گمان رفته است، آشکارا سرزمینی با مردمی کشاورز بود.
سینوهه در داستان خود، از این سرزمین به نام جایی یاد میکند که شهر یا روستایی نداشت و تنها دارای اردوگاه بود. در آنجا تنها یک بار و از یک خانه سخن رفته است: «خانهٔ من بزرگ و زیباست» و در دیگر جاها از چادر گزارش شده است. در سرزمین رثنو، تاکستانها و درختان زیتون و انجیر فراوان بود. انگبین فرآوری و گلههای گوناگون نگهداری میشد و مردم آن به شکار میپرداختند. مردم آنجا گوشت مرغ و اردک و دیگر جانداران خانگی و شکار، و نیز غذاهای پخته با آرد و فرآوردههای شیر میخوردند و مِی مینوشیدند.
چنین چشماندازی با ویژگیهای مردمی کوچنشین، نمیتواند پایانگاه جنگهای فرعونهای مصر بوده باشد، یعنی سرزمینی به نام رثنو که در آن بارها از دستگیری فرمانروایان و شاهکها گزارش شده است. پس باید پذیرفت که در کنار رثنوی فرازین، سرزمین دیگری به نام سرزمین فرودین نیز وجود داشته است که دارای ویژگیهای فرهنگ شهرنشینی بوده است.
نگارههایی از دژهای قوم آمو در فلسطین از هزاره سوم و دوم، این گمان را نیرو میبخشد. از این روست که سینوهه در سرزمین رثنوی فرازین که دور از دسترس مصریان بود، خود را از گزند و آزار فرعون مصر در پناه میدانسته است.
-دانشنامه کاشان، ج ۳: ۸-۳۵۷