ایرانیان از دیرباز، سال را به چهار گاهاَنبار (فصل) بخش نموده و ویژگیهایی برای هر یک برمیشمردند، که امروزه نیز کمابیش از سوی همۀ جهان به همان سان به کار برده میشود.
از آن گونه، بهار (وهار) دانستنِ بخشی از سال، که میان برابری روز و شب از یک سو و بلندترین روز سال جای میگیرد؛ نیز تابستان (هامین) خواندنِ بخشی که میان بلندترین روز سال و برابری دوبارۀ روز و شب است؛ همچنین پاییز (پاتیژ) نامیدنِ آن پاره که میان برابری دوم روز و شب از سویی و بلندترین شب سال جای گرفته است؛ و در پایان نیز، زمستان (زم) خواندنِ پارۀ سرد سال که میان بلندترین شب سال و برابری روز و شب در هنگام شکوفایی جهان (نوروز) جا خوش کرده است.
نخستین جشن سال، در آغازین روز از نخستین پارۀ سال خورشیدی جای دارد که نویدبخش آغاز بهار (سال)، و نیز شکوفایی جهان و سرسبزی و خرمی زندگی است. این رویداد فرخنده که با جشن آغاز سال (نوروز) همراه است، جشن آغازِ نخستین گاهاَنبار نیز هست. بنابراین "نوروز" جشن آغاز بهار و سال به شمار میآید.
پس از آن، میرسیم به دومین جشن بزرگ سال؛ و همانگونه که گفتیم، برابر خواهد بود با بلندترین روز سال و آغاز تابستان.
پیداست، به همان سان که ایرانیان بلندترین شب سال (چله) را به جشن مینشینند، میبایست به همان سان نیز در بلندترین روز سال، جشنی ویژه برپا دارند. بدینگونه، روز آغاز تابستان (یکم تیرماه)، برابر با جشن «تیرگان بزرگ» بوده و همانا یادآور استورۀ زیبای پرتاب تیر آرش از فراز دماوند میباشد.(استوره، افسانه نیست)
چرا که در این استورۀ کهن، نیاز میبوده تا آن تیر در بلندترین روز سال پرتاب شود، تا سواران بتوانند از بلندای روشنایی آن روز بهره گرفته و تا به نشستن آن تیر بر تنۀ گردوی جیحون، آن را دنبال نمایند. پس این پیگرفتِ نمادین، نیازش انجام آن در بلندترین روز سال بوده است.
همچنین پیروزی ایزد تیشتر (تیر) بر دیو اَپوش (خشکی)، نمادی است از دلگرمی و امیدواری مردم بر اینکه میتوانند گرمترین و کمبارشترین روزهای سال را به آسانی پشت سر بگذارند؛ و روشن و پیداست که این بزرگداشت نیز، میبایست در آغازین روز از این پارۀ سال (یکم تیرماه) رخ داده باشد.
در همین باره میدانیم که دو نیروی نیکی و بدی، هرگز کام به نابودی یکدیگر نخواهند یافت. بنابراین برابری دوبارۀ روز و شب در درازای سال - در آغاز مهرماه/ پاییز - نشان از همین رخداد است، که گاه چیرگی با نیکی و روشنایی است و گاهی نیز این بدی و تاریکی و سرماست که چیره میشود.
به روزگار هخامنشیان، آغاز سال برابر با جشن مهرگان بوده است. ازین رو، نمیتوان گمان برد که آغاز سال در آن روزگار، روزی مگر روز آغازین پاییز (آغاز نیمۀ دوم سال) بوده باشد.
همچنین در شاهنامۀ فردوسی نیز به روشنی آمده است، «مهرگان» برابر با روز نخست (یکم) مهرماه است.
فریدون چو شد بر جهان کامکار
ندانست مگر خویشتن شهریار
به روز خجسته "سرِ مهرماه"*
به سر بر نهاد، آن کیانیکلاه
بفرمود تا آتش افروختند
همه انبَر و زعفران سوختند
کنون یادگارست ازو ماه مهر
به کوش و به رنج ایچ منمای چهر
به راستی، آیا میتوان گفت «سرِ ماه مهر (در شاهنامۀ فردوسی)»، همان شانزدهم مهر در گاهشمار آیینی است؟(دهم مهرماه در گاهشمار خیامی)
آیا در یک ماهِ ٣٠ روزه، شانزدهمین روز آن، «سرِ» آن است؟
جشن دیگر از جشنهای بزرگ چهارگانۀ سال نیز که به گاهشمار پیوند دارد، «شب چله» است؛ و در بلندترین شب سال برگزار میگردد، و برابر با یکم دیماه و آغاز زمستان است.
در استورۀ زیبای این جشن نیز به زاد برآمدن «مهر» از زِهدان آناهیتا، میبایست در بلندترین شب سال رخ دهد، تا زمانی درخور برای این زایش به دست باشد.
و سرانجام، همانگونه که برگزاری جشن بزرگ نوروز، هیچگاه چنین پنداری را پدید نخواهد آورد که جشن ماهانۀ «فروردینگان» در گاهشمار به فراموشی سپرده شده است!؛ به همین روی نیز، نمیتوان پنداشت که برگزاری جشن «تیرگان بزرگ» در یکم تیرماه و آغاز تابستان، خدشهای به برگزاری جشن «تیرگان کوچک (دهم تیرماه، برابری روز و ماه)»، که از جشنهای ماهانه است، خواهد زد.
همچنین، به همان سان که برگزاری جشن شب چله، هیچگونه کاستی برای جشن ماهانۀ «دیگان» پدید نمیآورد؛ ازین رو، برگزاری جشن «مهرگان بزرگ» هم به هیچ روی به معنای نادیده انگاشتن جشن ماهانۀ «مهرگان کوچک (برابری روز و ماه)» در دهم مهر نخواهد بود.