گردآوری: مهرداد ایرانمهر
بخش یکم
۱ زرتشت از اهورهمزدا پرسید:
نخست با کدامیک از مردمان همپرسگی کردی؟
۲ اهورهمزدا:
«جم هورچهر خوبرَمه» نخستین کس از مردمان بود که پیش از تو، با او همپرسگی کردم...
۳ ...
پاسخ جم به (خواستۀ) اهورهمزدا:
من زاده و آموخته نشدهام که «دینآگاه و دینبُردار تو» باشم.
۴ اهورهمزدا به جم:
... پس جهان مرا فراخی بخش، پس جهان مرا ببالان و به نگاهداری، سالار و نگاهبان آن باش.
۵ جم هورچهر:
من جهان تو را فراخی بخشم. من جهان تو را ببالانم و به نگاهداری، سالار و نگاهبان آن باشم.
به شهریاری من، نه باد سرد باشد، نه گرم، نه بیماری و نه مرگ.
۶ پس من -که اهورهمزدایم- او را دو زین بخشیدم:
«سوورا»ی زرّین و «اَشترا»ی زرّنشان.
۷ جم، برندۀ شهریاری است.
۸ آنگاه به شهریاریِ جم، سیصد زمستان به سر آمد و...
۹ پس من به جم هورچهر آگاهی دادم:
این زمین پر شد و بر هم آمد از رمهها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و آتشان سرخ سوزان. و رمهها و ستوران و مردمان، بر این [زمین] جای نیابند.
۱۰ آنگاه جم به روشنی، به سوی نیمروز، به راه خورشید فراز رفت. او این زمین را به «سوورا»ی زرین بَرسُفت و به «اشترا» بشِفت و چنین گفت:
ای سپندارمذ (ایزدبانوی نگهبان زمین)؛ به مهربانی فراز رو و بیش فراخ شو که رمهها و ستوران و مردمان را برتابی.
۱۱ پس جم این زمین را یکسوم بیش از آنچه پیشتر بود، فراخی بخشید و بدانجا رمهها و ستوران و مردمان فراز رفتند، به خواست و کام خویش، چونان که کام هر کس بود.
۱۹-۱۲ (گذشتنِ ششصد و نهصد زمستان/ گسترش زمین به اندازۀ دوسوم و سهسوم...)
۲۰ ...
و بدانجا رمهها و ستوران و مردمان فراز رفتند، به خواست و کام خویش، چونان که کام هر کس بود.
بخش دوم
۲۱ دادار اهورهمزدا در ایرانوجِ نیکآفریده به وهداییتی، با ایزدان مینوی ناموَر، انجمن فراز برد.
جمشید خوبرمه در ایرانوجِ نیکآفریده به وهداییتی، با برترین مردمان (مردم گرانمایه) ناموَر، انجمن فراز برد.
... (و) بدان انجمن(ها) در آمد(ند).
۲۲ اهورهمزدا به جم:
بدترین زمستان بر جهان اَستومند فرود آید که آن زمستانی سخت مرگآور است.
آن بدترین زمستان بر جهان استومند فرود آید که پربرف است. برفها بارد بر بلندترین کوهها به بلندای اَرِدوی.
۲۳ آفریدگان، از سه اینگونه جاها برسند: آنها که در بیمگینترین جاهایند؛ آنها که بر فراز کوههایند و آنها که در ژرفای روستاهایند بدان کندهمانها.
۲۴ پیش از [آن] زمستان، در پی تازش آب، این سرزمینها بارآور گیاهان باشند. از آن پس که برفها بگدازند، اگر ایدر جای پای رمهای در جهان استومند دیده شود، شگفتی انگیزد.
۳۰-۲۵ (شامل مجموعه دستورهایی است که «جم» انجام آنها را از بند ۳۱ آغاز میکند)
۳۳-۳۱ (ساخت «وَر»...)
۳۴ پس بدانجا (پیرامون و درون «وَر»؟) آبها فراز تازاند در آبراهههایی به درازای یک هاسَر.
... و بدان، مَرغ(زار)ها برویانید همیشه سبز و خرم، همیشه خوردنی و نکاستنی.
... و بدانجا خانه[ها] بر پای داشت؛ خانه[هایی] فراز اشکوب، «فروار» و پیرامون «فروار».
۳۷-۳۵ ... (...)
۳۸ ...
هزار تخمۀ نرینگان و مادینگان را به گذرگاههای «فرازترین» جای، ششصد تا را بدان «میانه» و سیصد تا را بدان «فرودین»، فراز برد.
آنها را به «سوورا»ی زرّین بدان «وَر» براند، و بدان «وَر» دری و روزنی خودروشن از درون بنشاند.
۴۰-۳۹ (روشناییِ «وَر» و...)
۴۱ ... و این مردمان در آن خانههای «وَر» جَمکرد، نیکزیستترین زندگانند.
۴۲ (بُردنِ دین به «وَر»...)
«کَرشِفت» مُرغ.
۴۳ (مهتر و رَد «وَر»...)
«اوروَتَتنَرَ»...
به صفحه تلگرام ما بپیوندید، تاربرگ تاریخ روایی ایران: