رومن گیرشمن از نخستین بیگانگانی بود که تلاش کرد قالب ساخته شدۀ تاریخ هندوستان را بر تن ایران بیندازد. به دیگر سخن، در باستانشناسی هند اعلام شد «نیاکان هندیها مهاجرانِ مهاجمی بودهاند که ۴۰۰۰ سال پیش، آن سرزمین را به زور از بومیان گرفتهاند»، پس نتیجه گرفته شد «نیاکان ایرانیان نیز ۳۰۰۰ سال پیش همین کار را با بومیان فرضی فلات کردهاند»!
این ادعا که امروزه به سادگی میتوان آن را رد کرد، باعث سوءاستفادههای مختلف استعماری شد.
گفتنی است که امروزه پژوهشهای ژنتیکی نشان دادهاند، مردم ایران از یکپارچگی تباری برخوردار بوده و ادعاهای مغرضانۀ گیرشمن نادرست است. گیرشمن مدعی علمی بودن راهکارها و ادعاهایش بود. در حالی که، او حتی به دانشهای زمانۀ خود نیز چیرگی نداشت. بنابراین وی نه به دلایل علمی، بلکه تنها به خاطر غرضورزیهای ذهنی و سیاسی، در پی ساختن هندوستانی دیگر از ایران بود!
بلایی که گیرشمن بر سر تپهسیَلک آورد، باعث شد که امروزه هیچ باستانشناسی نتواند در این تپه یک گمانۀ مطالعاتی علمی ایجاد کند.
گیرشمن با استفاده از سبک نادرستی در حفاری تپهسیَلک (نقب زدن)، کاری کرد که دیگر نتوان با انجام «بررسیهای نوین» به داوری دربارۀ روش لایهنگاری وی در آن محوطه پرداخت. همسر وی (تانیا گیرشمن) نیز پیشینهای تاریک در تخریب یافتههای باستانشناسانۀ ایران دارد. نمونۀ کردارهای غیرحرفهای او و شوهرش، و نیز توهینهایی که گهگاه به هویت ایرانی کردهاند، در کتابش با نام «من هم باستانشناس شدم» دیده میشود.
غارت فرهنگی ایران توسط هیئتهای فرانسوی، بر هیچ ایرانی فرهیختهای پوشیده نیست. برخی از نوشتههایی که از کتابهایی چون «۵۰ سال باستانشناسی ایران» استخراج میشود، آشکارا نشان میدهد که گیرشمن نه تنها «ناظر مقیم ایران بر هیئت خود» را به شیوههای گوناگونی چون تهدید و تطمیع به محوطههای کاوش راه نمیداد، بلکه به شدت با یادداشتبرداری روزانه از یافتههایش نیز مخالفت مینمود.
ساخت غیرعلمی و بدون سند ارگ کنونی شوش با استفاده از بازماندههای باستانی تختگاه کهن ایران نیز نمونهای بارز از خیانتهای علمی او به ایران به شمار میآید.
نقل از:
یادداشت «قداستزدایی از ایرانستیزان»، سورنا فیروزی (کارشناس ارشد باستانشناسی)