مهرداد ایرانمهر
درباره چرایی ورود کوروش به بابل، تعبیرهای گوناگونی وجود دارد. اما هیچکدام واقعی نیست و هر یک بر اثر برداشتهایی غلط از جانبی و نیز برتریجوییهای عدهای دیگر شکل گرفته است.
روایت غالب در این زمینه این است که، کوروش به بابل آمد و یهودیانی که در اسارت بودند را آزاد کرد!
اما آنچه در منشور کوروش آمده، از اکد، سرزمین اشنونه، زمبن، شهر متورنو، دِر تا مرز گوتی نام برده و نامی از اورشلیم در این فهرست به چشم نمیخورد.
حتی در سالنامه بابلی نبونید هم اشاره مستقیم و غیرمستقیمی به اسیران اورشلیمی دیده نمیشود.
البته طبق اسناد تاریخی، برخی کاهنان معابد اورشلیم نیز مانند بقیه در میان اسیران بختالنصر بودهاند. اما همانگونه که میبینیم، صرفا نام مردم سرزمینهای بااهمیتتر در فهرست درج شده در منشور آمده است.
بنابراین آزادی یهودیان جزو اهداف کوروش در ورود به بابل نبوده است. همچنین از سویی نیز، کسانی که به همراه دیگران بابل را ترک کرده و دستهای از آنان به اورشلیم بازگشتند، در آن زمان هویت یهودی نداشتند.
در دنباله، مفهومی به نام سامی، جعل غربیان در اواخر قرن هجدهم است. نخستین بار در دهه ۱۷۸۰ م. یوهان گوتفرید آیشهورن از اعضای مکتب گوتینگن، واژه سامی را پیشنهاد داد. بنابراین در زمان کوروش، کسی بابلیها را سامی نمیدانست، بلکه ایشان مادی بودند و واپسین شاه بابل یعنی نبونید، در اسناد "داریوش مادی" نامیده شده است. ضمن اینکه، تبار بختالنصر دوم در اسناد ایران دوره اسلامی نیز به گوتیان منتسب شده است و ازدواجش با شاهدخت ماد هم موید همین موضوع است.
از سویی، احترام کوروش به خدایان میانرودانی مانند مردوک، ایننه، ایشتار و...، جدا از سیاست روادارانه وی، به این دلیل بوده که این خدایان برای مردمان فلات ایران بیگانه نبوده و برای مثال مردوخ در دید فلاتنشینان همان جایگاه هرمزد را داشت.
پس با این تفاصیل، اساسا میانرودان سامی و بیگانه پنداشته نمیشده که کوروش بخواهد هدفش در گشودن بابل، شکست این بیگانگان فرضی باشد.
در پایان، کشور ایران هیچگاه توسط کسی تشکیل و یا تاسیس نشد. بلکه مفهوم ایران در طی هزارههای بسیار دور تکوین یافته است.
همچنین کوروش هیچگاه در پی گسترش مرزها نبود. بلکه او در اندیشه ایجاد حاکمیت یکپارچه سیاسی بر پهنه همگن قلمرو میانی بوده است.
بنابراین و علیرغم داستانسراییهای مختلف پیرامون اهداف کوروش در گشودن بابل، باید گفت که هدف مهم و اصلی او در استفاده از این حرکت نظامی-سیاسی، در واقع شکستن کمر اتحاد سهگانهء مصر، لیدی و بابل برای تصرف هگمتانه پایتخت ماد بوده است.
او ابتدا پیمان صلحی مصلحتآمیز با بابل بست و نبونید با خاطرجمعی به تیماء رفت. آنگاه کوروش متوجه سارد شد و نخستین ضلع از اتحاد علیه ماد را تصرف کرد. سپس به سوی شرق رفت، و اینجا بود که با زمینهچینی ماهرانهای، دومین ضلع آن اتحاد یعنی بابل افسانهای را بدون جنگ گشود.
به انقیاد درآوردن مصر، میراث کوروش بود که برای کمبوجیه به یادگار ماند و با تشکیل دودمان بیست و هفتم به ثمر نشسته و شکل حقیقت به خود گرفت.
نماهنگ زیبای شنیداری،
آنچه که کوروش با اتحاد سهگانهء علیه ماد کرد: