گردآوری: مهرداد ایرانمهر
طبرستان، تبرستان، تپورستان یا تپوران به بخشی از سرزمینهای میان کوههای البرز و دریای مازندران اطلاق میشده است و از لحاظ جغرافیایی شامل استان مازندران و بخشهایی از گلستان و گیلان و شمالشرق استان تهران و سمنان کنونی بوده است.
پس از حمله مغول و مصادف با قرن دهم، نام مازندران بر این سرزمین گذاشته شد. استرابون و برخی از رخدادنگاران دیگر از قوم تپور نام بردهاند. (۴۰پ.م-۴۰م.)
نام جایگاه نخستین سرزمین پَرَشی (پارسَه) در جنوب خاوری فلات ایران، باید از ریشۀ آریایی کهن «پَرَسو» به معنی «تَبَر، تَبَر رزمی» گرفته شده باشد. همدیس با این ریشه، واژۀ ایرانیِ «پارَسوَه (تَبَرداران)» است که واژۀ پارسَه از آن گرفته شده است. (چنانکه، نام «ساکسون» به معنی شمشیرداران است/جُنِیدی: نام «سکا» در این واژه دیده میشود/؛ سجادیه: سِمِتِر به معنای چاقو در جراحی، با واژۀ شمشیر ایرانی از یک ریشه است)
از سویی، گمان میرود واژۀ فارسی «تَبَر» (برگرفته از تَپَر، تَپَرَه - ارمنیِ «تَپَر») نیز، در پی جابجایی واک «ت» به پیش از «پ»، از ریشۀ «پَرَت» پدید آمده باشد. (سنجیده شود واژۀ پارسی باستانِ «پَرَثو»، آسیِ «فِرِت /پِرِت/»، خُتَنیِ «پَدَه، پَرَتَه» و تُخاریِ «پُرَت، پِرِت»)
بدینگونه، پیوند قومی تَپوران و سرزمین تَپورستان (تَبَرستان، به جنگلهایش شهرت دارد /تَبَر/)، با پَرَشیها و سرزمین پَرَشی آشکار میشود. نگارش ایلامیِ نام «دَپورائیپ /تَپور-ا-ایپ/» در نوشتههای تخت جمشید نیز برگرفته از «تَپورَه (تپوری)» است.
سرزمین «تِفرِر /تپرر، دپرر/» نیز که رامسس سوم (۳۱۵۰ سال پیش) از آن به نام خاستگاه سنگ لاجورد یاد کرده است، باید در پیوند با «دَپَرَه (کوه سنگ لاجورد)» در نوشتههای بابلی باشد، که هر دو نام برگرفته از همان ریشۀ ایرانیِ «تَپَر، تَپَرَه» بوده است. («دَبَرَه /دپره، تپره/» در نگارش ایلامیِ گلنوشتههای تخت جمشید)
منظور از سرزمین «تِفرِر» در متنهای مصری و «دَپَرَه» در متنهای بابلی، همان تَپور و تَپورستان (طبرستان) است. اگرچه در اصل، به خاستگاه قوم «تَپور» در خاور ایران اشاره میکند. (کهنترین ردپای سنگ لاجورد در مصر، به دوران پیشدودمانی -پیش از فرعونها- میرسد و از گورهای گِرزین یا دوران دوم نَقادِه - ۵۴۰۰ سال پیش - در مصرِ فرازین /جنوب/ به دست آمده است. با توجه به این نکته که، جایگاه یگانه کانسنگ لاجورد در جهان باستان، ایران بوده است)
در همین راستا، واژۀ هندوآریایی «پَرَسو، پَرسو (دنده، داس)» پس از تبدیل و جابجایی قاعدهمند واکها، به گونۀ فارسی نو «پَهلو (کنار - بغل)» در آمده است.
در نمودار زیر، تَپورها (مازندریها و گیلها) با دو نمایۀ نزدیک به هم MA و GI در شمال فلات ایران نشان داده شدهاند؛ و چنانچه دیده میشود، ایشان نیز مانند دیگر ایرانیان دارای ساختار ژنتیکی آسیایی غربی (ایرانی) هستند. (رنگ آبی فیروزهای)
این نمودار، برگرفته از پژوهش انستیتو پاستور فرانسه است که با همکاری مرکز مطالعات ژنتیک انسانی هدینگتون انگلستان، دپارتمان بیولوژیک ساپینزا از رم (ایتالیا) و دانشگاه آریزونا آمریکا انجام یافت.(کوینتانا - مورسی، ۲۰۰۴)
مسیر ژنتیکیِ حرکت پَرَشیها به سوی غرب و به ویژه تپورستان، بسیار روشن است. بدینگونه که، نمایههای BA، PA، KA وMK در مازندریها و نمایههای SI، GJ به طور ویژه در گیلها دیده میشود. اما نکتۀ جالب آنکه، خاستگاه مورد نظر پَرَشیها در جنوبخاوری فلات ایران، دقیقا همپوشان با گسترۀ فراوانی این نمایهها است.
کسانی میخواهند خاستگاه تپورها را به مناطقی در شمالغرب و یا شمالشرقِ دریای کاسپی نسبت داده، و بدون هرگونه دلیل علمی، خطسیرهای گوناگونی نیز برای آن رسم میکنند. اما دلیل روشن ژنتیکی مشاهده شده، به آسانی فرضیۀ زبانی مربوط به پیوند میان واژگان «پَرَت» و «تَپَر» را به اثبات میرساند.
از سویی، زمانی که سخن از سرزمین «مازندران» در شاهنامه به میان میآید، ذهنها به هر سَمتی روان گشته و بسیاری تلاش میکنند تا جایی برای مازندرانِ شاهنامه بیابند. اما گویا، سفرهای پیاپیِ «سام اژدهاکُش» از زابلستان به مازندران، برای کمکرسانی به آسیبدیدگان از فورانهای بیامان دماوند انجام میگرفته است. (۱۰۰۰۰ سال پیش)
سرزمین تحت سیطره مَزَنها، انساننماهای منقرض شده این سرزمین، در پیش از یخبندان چهارم از کابل تا آرارات گسترده بوده است. (مَزَن: بزرگ/ تفضلی)
-دانشنامه کاشان، ج۳
به صفحه تلگرام ما بپیوندید، تاربرگ تاریخ روایی ایران: