اندیشکدهء تاریخ و استوره (۳)
نگاهی به انسانشناسی فرهنگی در قلمرو میانی
-تعیین خط استورهای از کیومرث تا داراب
-بررسی متون و دادههای علمی از عصر سنگ تا آهن
نسخه صوتی:
موضوع:
"علل عقبافتادگی علوم انسانی در ایران"
علی پیروز:
-علوم انسانی مبتنی است بر داشتن نظریهای برخاسته از فهم هستی که بر موازات آن جهان و بومزیست و پدیدارها و نحوه برخورد با جهان تعریف پیدا میکند.
چنین فهمی، ساخت و مفاد آموزشی و علوم مختلفه را هم تعیین میکند، اما از آنجا که در سده دهم خورشیدی به این سو، ایرانیان رگهای حیاتی یا به تعبیری منابع درآمدی خود را از دست دادند، پس به مرور از حیث اقتصادی تضعیف شدند و به تبع آن ساخت علمی و نظام علم هم تضعیف شد و لاغر و لاغرتر گردید.
بنابراین از لحاظ نظری و فلسفی نیز از مسیر رشد بازماند، و این مهم موجب کاهش بهرهوری فناوری نیز شد. اما از آنجا که تمدن رقیب توانسته بود این شریانهای اقتصادی و تجاری که ایران از آنها جان میگرفت را از آن خود سازد، به مرور فربه و فربهتر گردید تا اینکه در سده دوازدهم خورشیدی به این سو شاهد وضعیتی شدیم که عمده جامعه فکری، به مقلدی از جهان رو به تعالی غرب بدل شد و از حیث نظری نیز به مترجم آن جهان بدل گردید و خود هر دم از حیث نظری تهی و تهیتر شد.
بدین قرار، ساختار آموزشی بومی و تمدنی خود را نیز وانهاد و ساختار تمدنی غرب را اتخاذ کرد. اما در این میانه، غرب رو به رشد، کوشید جهان ما را آنگونه که او میدید و نه آنگونه که به واقع بود، و به شیوهای که منافعش ایجاب میکرد تعریف و صورتبندی کند. پس همانگونه که در دیگر زمینهها کوشش غربیها جنبهای استعمارگرانه داشت، دانش نیز به همان سیاق وجهی استعماری به خود گرفت و ریلگذاریهایی انجام شد که موجب گردید ما با دانشی تحریف شده و تجزیهگرایانه از خود مواجه شویم.
در این میان، هم ساخت آموزشی پیرو و اساتید دانشگاههایی که ایشان هم منش پیروانه و غیرمستقل و به واقع مترجممآبانه داشتند، به این فرایند افزودند و ساخت نظام علوم انسانی ما را باز هم تهیتر و وابستهتر و مخدوشتر کردند و مجموع این عناصر به شرایط منحط فعلی منتهی شد.
اما جای امیدواری آنجاست که در میانه این وضعیت، هستند کسانی که میکوشند نه بر مبنای آرا و روایت محققین غربی، بلکه بر اساس بازخوانیهای خود از اسناد تاریخی، روایتی از جهان و تمدن و هستیشناسی دیرینه خود ارائه دهند، تا این مسیر، هم به کشف خود منتهی شود و هم به واسطه این فهم از جهان و روزآمدسازی آن بتوانند نظریه و اندیشهای خودبنیان و ایستا ارائه کنند...
پاک روح:
-جامعه آکادمیک علوم انسانی در برابر نظریات جدید مقاومت زیادی نشان داده و از مطرح شدن دیدگاههای نو و بومی جلوگیری میکند. به عنوان مثال، تکیه بر نظریات قدیمی تاریخی بدون در نظر گرفتن یافتههای جدید باستانشناسی، ژنتیک، زبانشناسی و دیرینهواشناسی، نشانهء جمود فکری است. علوم تجربی که مبتنی بر بررسیهای آزمایشگاهی است، هر از چند گاهی مورد بازبینی قرار میگیرد. صد البته که علوم انسانی نیز نباید از این قاعده مستثنی باشد. اینکه چند دانشمند بر اساس دانش صد سال قبل، خط فکری نسلهای بعدی را تعیین کنند، خلاف پویایی عقیده است!...
ایرانمهر:
-همواره صورت مسالهء عقبماندگی جامعه علوم انسانی در کشورمان مطرح میشود، اما ما باید به چرایی و علل این عقبافتادگی از منظرهای گوناگون بپردازیم. برای مثال، دانشجویان رشتههای فنی ما چون همان دانشآموزان باهوش قبلی با هوش هیجانی و اجتماعی بالا هستند، در مواجهه با موارد و یافتههای نوین، شهامت و جسارت بیشتری دارند. اما بچههای علوم انسانی، متاسفانه چون حاصل دستچین دانشآموزان ضعیفتر از سوی سامانه آموزشی در دوره دانشآموزی هستند، محافظهکارتر بوده و در برابر یافتههای نو در همان لاک کهنه خود فرو میروند...
شرکتکنندگان:
اسدی، پاک روح، ع. پیروز، ایرانمهر
پیوند اصلی:
https://irane-ayandeh.blogsky.com/%d8%a7%d9%86%d8%af%db%8c%d8%b4%da%a9%d8%af%d9%87
به صفحه تلگرام ما بپیوندید، تاربرگ تاریخ روایی ایران: