مهرداد ایرانمهر
شوربختانه اسناد مکتوب بسیار کمی از کوروش مانده است. اما در بخش نسبتا سالم منشور، به آشوربانیپال اشاره میکند.
او را شاهی پیش از خود خوانده و در مهمترین گزارش عصر باستان، بازسازی دیواری که وی ساخته بوده را خیلی دقیق شرح میدهد:
٣٩- ........ دیواری از آجر پخته، بر کنارهٔ خندقی که شاه پیشین ساخته بود، ولی ساختش را به پایان [نبرده بود] ........ کار آن را [من ...... به پایان بردم]در همین منشور، نبونید از زبان مردوک نکوهش میشود. با اینکه چون مادی بوده، با احترام با او برخورد میشود.
اکنون ببینیم نوهء همین کوروش، وقتی با کسانی که سر سازگاری با ایشان ندارد، چگونه برخورد میکند (کتیبه دیوان خشیارشا):
"در بین این کشورها پیش از من جاهایی بود که دیوان را می پرستیدند پس به فرمان اهورامزدا من آن پرستشخانهء دیوان را بر افکندم..."
کوروش نه تنها دیوار آشوربانیپال را خراب نمیکند، نه تنها او را ملامت نمیکند، بلکه با وجود شناخت کامل از وی، بازسازی دیوار بنا شده توسط او را در سندی به مهمی منشور شرح میدهد.
وظیفهء مورخ روایت است، نه قضاوت. متاسفانه غربیان در دوران معاصر، ما را به این ورطهء آشوریانِ بد کشاندند تا خاطرشان از جدایی ذهنی ما در باب فلات ایران و میانرودان و استحکام دوگانهء جعلی سامی-آریایی راحت شود.
با بروز گزندهای خشکسالی ۳۲۰۰ پ.م و با فروپاشی شهرهای اطراف دریاچههای بزرگ میان فلات مانند حصار و سیلک و ری و شهرسوخته و تپهیحیی و کنارصندل و...، جمعیتها به تدریج به دو سوی فلات رانده شده و از اینجا شاهد آغاز دوران پادشاهی سومر و سپس تمدن مصر در مس نو هستیم. از ورود جمعیتها به میانرودان در این دوره، در اسناد کهن با نام تبلبلالسن یاد شده است.
شمایل میانرودان در هزارههای سوم و دوم به این شکل است که، دورهٔ چهارم دودمانی سومر در ۴٣۵٠ سال پیش پایان یافت و فرمانروایی دودمان اکد بر میانرودان آغاز شد.
آنگاه شاهد شکست اکد و فرمانروایی کم و بیش ١١۵ سالۀ گوتیهای نمروتی (روشنپوست) بر میانرودان هستیم.
دودمان سوم اور نیز که با شکست گوتیانِ براندازندهٔ اکد، بر میانرودان فرمان رانده بودند، در حدود ٣٩۵٠ سال پیش، خودشان از میان رفتند.
اکنون سلطهٔ آموریها (مرتوهای ایرانی) در اوایل هزاره دوم بر میانرودان آغاز شده و شاهد قدرتیابی دودمانهای سرشناس آشور و بابل با شاهان معروفشان یعنی شمشی-ادد یکم و حمورابی هستیم.
-نخستین خدای میانرودان: خدای عشیرهای مرتو
-نام دیوار دفاعی دودمان سوم اور: دیوار مرتو (رو به شمال زاگرس)
-لقب حمورابی (امور-اپی): لوگل-مرتو (فرمانروای مرتو)
در دوران آشور، چلیپای ساده وام گرفته شد و نماد شَمَش (خدای خورشید) بوده است. شمش ایرانی ریشۀ شمس عربی است.
شمشی-ادد یکم، دولت آشور را برآورد. پدرش ایلا-کبکبو، بر شهر ماری فرمان میراند و یک آموری [ایرانی] بود. اما آشوریان توسط حمورابی بابلی [امور-اپی: تعمید داده شده در آب جاودان] که او نیز ریشۀ آموری داشت، شکست خوردند.
زمان ٣۵٠٠ سال پیش، زمانیست که کاشیها به فرماندهی گانداش توانسته بودند بر حمورابی (لوگَل مَرتو) چیره شده و فرمانروایی ۴٠٠ سالهشان بر بابل را آغاز نمایند. حاکمیت درازهنگام کاسیها بر بابل، دوران میانی میانرودان را شکل میدهد.
سپس شاهد فرمانروایی مادهای جنوبی بر میانرودان که دودمانهای پسین یازدهگانه بابل را شکل دادند، هستیم. نشانهٔ این حاکمیت، وجود شاهان معروفی چون بختالنصر گبر (کیکوروش) و نبونئید (داریوش مادی) میباشد.
و اما درباره اعلامیههای سیاسی شاهان آشور، یک نگاهی به کتیبهء بیستون داریوش میاندازیم:
بند ۱۳ - داریوش شاه گوید: پس از آن، فرورتیش با سواران کم گریخت. سرزمینی ری نام در ماد از آن سو روانه شد. پس از آن من سپاهی دنبال [او] فرستادم. فرورتیش گرفته شده به سوی من آورده شد. من هم بینی هم دو گوش هم زبان [او] را بریدم؛ و یک چشم [او] را کندم. بسته بر دروازه [کاخ] من نگاشته شد. همه او را دیدند.
پس از آن او را در همدان دار زدم و مردانی که یاران برجسته [او] بودند آنها را در همدان در درون دژ آویزان کردم.
بند ۱۴ یک سگرتی (دقیقا با همین مجازات)
ستون سوم، بند ۸- داریوش شاه گوید: پس از آن، وهیزدات را و مردانی که پیروان نزدیک او بودند [در] شهری اووادئیچ ی نام در پارس در آنجا آنها را دار زدم...
جالب است که در فضای مجازی و مثلا ویکیپدیا فقط ترجمه پارسی باستان را میگذارند. زیرا در تحریر بابلی شرح کاملتری داده شده است و آوردن آن، تمام قصههای دور و دراز وحشیگری آشوریان و مهربان بودن هخامنشیان را نقش بر آب میکند.
بند ۲۰
آنها را در بابل کشتم
تحریر بابلی: تیر به مقعد او و بزرگانی که با او بودند فرو کردم. تمام ۴۹ نفر را کشتم.
بند ۲۵
سپاه من کاملا آنها را شکست داد (نزدیک هگمتانه)
تحریر بابلی: ۳۸۲۷ نفر از آنها را کشتم (پس از اسارت)
بند ۲۶
سپاه من شورشیان را کاملا شکست داد (ارمنستان)
تحریر تصریفی: ۸۲۷ تن از آنان را کشتند
بند ۲۷، همان
تحریر بابلی: ۵۴۶ تن را کشتم
تصریفی: ۵۰۴۶ تن را کشتم
بند ۲۸
سپاه من شورشیان را شکست داد (ماد)
بابلی و تصریفی: ۴۷۲ تن را کشتم
بند ۲۹: ۲۰۳۴ تن در ارمنستان
بند ۳۰: ۲۰۴۵ تن در ارمنستان
بند ۳۱: ۳۴۴۲۵ تن در ماد
بند ۳۲، بند ۱۳ پارسی باستان (ری):
بینی، گوشها، زبان او را بریدم و یک چشمش را درآوردم.
بر درگاه من به زنجیر آویزان شد. سپس در هگمتانه تیر به مقعد او فرو کردم.
تحریر ایلامی: سرهایشان را بریدم و در دژ هگمتانه به نمایش گذاشتم.
تحریر بابلی: بزرگانشان را کشتم، در کل ۴۷ تن. در دژ هگمتانه سرهایشان را در بیرون کنگرههای دژ بریدم.
بند ۳۳: ۴۴۷ تن در سگرتی (زاگرس)
بند ۳۵: ویشتاسپ، ۴۳۴۶ تن در پارت
بند ۳۶: ۶۵۷۰ تن در ری، ۴۱۹۲ تن را زنده گرفتند و سرکرده و ۸۰ تن از بزرگانشان را کشتم.
بندهای بعدی:
۵۵۲ تن، ۶۹۷۲ تن، ۴۴۰۴ تن (تصریفی: ۳۵۴۰۴ تن)، ۴۴۶۴ تن، ۴۵۷۹ تن...
بند ۴۳: ۵۲ تن را تیر در مقعدشان فرو کردم، پارس
۴۵۷۹ تن،
او را کشت و بزرگانی را که با او بودند
بند ۵۰ (بابل):
دستگیر شد و به همراه بزرگانی که با او بودند، روی تیر نوکتیز گذاشته شدند.
تعداد کل کشتهها ۲۴۹۷ تن...
پس میبینیم داستانهای زردی که آشوریان بد بودند و ما خوب، فقط قصه است. همانگونه که گفته شد، میانرودان نه سامی بوده است و نه بیگانه. ضمن اینکه، کار مورخ روایت است، نه قضاوت.
باید دانست، بیشتر محتوای کتیبهها نیز به عنوان اعلامیههای سیاسی، حاوی غلوّ برای زهر چشم گرفتن در جهان باستان بوده است.
البته با توجه به زمینهء رویداد، اینگونه کشتارها امری طبیعی بوده. اگرچه همین امروز هم مدعیان حقوق بشر بدترش را انجام میدهند.
به صفحه تلگرام ما بپیوندید، تاربرگ تاریخ روایی ایران: