از اوایل قرن هفدهم، اروپای غربی به پیشرفتهای علمی دست یافت و همزمان نیز به استعمار دیگر کشورها اقدام نمود.
کوچ آریاییان،
از مفاهیم من در آوردی دوران استعمار
دکتر آزاده احسانی
چندی پیش درگیر پژوهشی دربارۀ مساله کوچ یا بهتر بگویم کوچهای آریاییان به فلات ایران بودم، و در دمادم همین پژوهشها بود که با پدیدۀ کم و بیش نوینی که تازگیها در میان دانشمندان هندی باب شده است، آشنا شدم.
امروزه حوزۀ علوم انسانی و به ویژه تاریخ در کشورمان، با مشکلات عدیدهای روبرو است. چنانچه بخواهیم عوامل موجد این موضوع را نام ببریم، خود مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. اما از آنجا که در این مقال قصد نداریم مستند و شمرده این عوامل را برشماریم، بنابراین به صورت کلی و گذرا به بخشی مصداقی از این معضلات خواهیم پرداخت.
حضور استعمارگران انگلیسی در هند و آشفتگی ایشان بر اثر آشنایی اولیه با وداهای کهن هندی و این نکته که ایشان دریافتند کتاب مقدسشان در برابر عظمت فرهنگ شرق به پشیزی هم نمیارزد، کار دستمان داد.
آشنایی متعاقب با متون کهن ایرانی، اوضاع را وخیمتر هم کرد. زیرا ایشان برای آنکه بتوانند شباهت حیرتآور زبانهای اروپایی و یونانی را با سانسکریت و اوستایی توضیح دهند، دست به واژهسازی و دستهبندیهایی زدند که آن وضع هنوز هم گریبان ما را گرفته و رهایمان نمیکند. دستهبندیهای ساختگی کسانی چون ماکس مولر، توماس یانگ، ویلیام جونز، یوهان آیشهورن، آرتور کریستنسن و... که مفاهیم غلطی چون هندواروپایی، آریایی، کوچ آریاها، سامی، آرامی و... را برساختند و کتابهای قطوری دربارهاش نوشتند.